معنی برهیختن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با برهیختن
برهیختن
- برهیختن
- مُرَکَّب اَز: پیشوند بر + هیخ = هنگ = تنگ اوستائی به معنی کشیدن + تن، پسوند مصدری، برکشیدن. برآوردن. (برهان)، برآهیختن.
لغت نامه دهخدا
پرهیختن
- پرهیختن
- پرهیزیدن، پرهیز کردن
ادب کردن، تربیت کردن
برآوردن، برکشیدن
پَرهِختَن
فرهنگ فارسی عمید
برهیخته
- برهیخته
- برآورده
ادب شده
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهِختِه، آهیختِه، آهَنجیدِه، آختِه، فَراهیختِه، بَرکِشیدِه، آهازیدِه
فرهنگ فارسی عمید