بدرفتاری. سؤسلوک. کج تابی. کج سری. رفتار سخت. مقابل خوش تابی. (یادداشت مؤلف). - بدتابی کردن با کسی، بدرفتاری کردن با او. کج تابی کردن با او. (یادداشت مؤلف)
بدرفتاری. سؤسلوک. کج تابی. کج سری. رفتار سخت. مقابل خوش تابی. (یادداشت مؤلف). - بدتابی کردن با کسی، بدرفتاری کردن با او. کج تابی کردن با او. (یادداشت مؤلف)
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب