معنی بهنابی - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با بهنابی
بینایی
- بینایی
- بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
فرهنگ لغت هوشیار
بینابین
- بینابین
- میانه رو مرز میانه معتدل میانه رو حد وسط بین بین
فرهنگ لغت هوشیار
بهداری
- بهداری
- وزارت خانه ای که بکارهای مربوط به بهداشت رسیدگی میکند
فرهنگ لغت هوشیار