- بازرفته
- بازگشته، برگشته
معنی بازرفته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رهاشده، رهایی یافته
مشتق، ماخوذه، اقتباس
نجات یافتن، رها شدن
مجددا رفتن دوباره رفتن باز شدن
برداشته شده، ربوده
بوبرداشته، بدبو، گندیده
دوباره رفتن، بار دیگر رفتن، بازگشتن
برداشته شده، نواخته، پرورده، برای مثال چون قطره بر گرفتۀ خود را جهان سلیم / بر آسمان رساند و از کف رها کند (سلیم - لغتنامه - برگرفته) ، بالابرده شده
گرفته ناشده، آزاد، غیر مقید
مجددا رفته، باز گشته، رفته، برطرف شده، مضمحل شده متلاشی گردیده له شده، از هم باز شده، گداخته مذاب، سست شده بیحال گشته شل و ول، متحیر متعجب
فراموش شده
بازگفتن، بازگو کردن، تکرار سخن
ماسه و خاک نرمی که به سبب وزش باد حرکت کند
سست و بی حال، جدا شده و متلاشی، تنبل، شل
آنکه هنوز عبور نکرده و نگذشته باشد
((فَ تَ))
فرهنگ فارسی معین
فرآورده های بلوری مات به صورت ظروف و اشیاء تزیینی نیمه شفاف که از نوعی خاک چینی ساخته شده اند
تابیده شده بهم پیچیده شده منسوج، پارچه، فرش
در گذشته، متوفی
به هم پیچیده و تابیده شده، چیزی که از تار و پود تشکیل شده، پارچه، فرش و مانند آن ها