جدول جو
جدول جو

معنی بادرفت

بادرفت
ماسه و خاک نرمی که به سبب وزش باد حرکت کند
تصویری از بادرفت
تصویر بادرفت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بادرفت

بادرات

بادرات
جَمعِ واژۀ بادره. در تداول فارسی قدیم بمعنی انجام یافته و صادرشده بکار رفته است: و در جملگی احوال از حضرت ذوالجلال از بادرات اعمال و صادرات اقوال استغفار میکند. (جهانگشای جوینی). و تداق از خوف بادرات سخنهای نافرجام و اندیشه های ناتمام بر اندیشۀ مخالفت موافقت داشت. (جهانگشای جوینی). و از جرائمی که سبب خذلان حادث شده است التماس صفح جمیل نماید و از بادرات زلات استغفار کند. (جهانگشای جوینی) ، نوعی از ریحانست چون قلب محزون را تفریح دهد و مانع غم گردد، آنرا سپرغم نیز گویند. رشیدی گفته: بادرویه ترۀ خراسانی است که ریحان کوهی گویند و بادروج معرب آن و در فرهنگ جهانگیری بمعنی بادرنگبویه سهو شده. (آنندراج) (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا

بادفت

بادفت
درخت معطر خوشبوئی. (ناظم الاطباء). درختی است که به وزش باد عطر خوب از آن متصاعد میشود. (شعوری) :
پر از کوه و بیشه جزیری فراخ
جزیری همه عود و بادفت شاخ.
اسدی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا

بادبروت

بادبروت
عجب و تکبر و غرور مردان (چنانکه (باد گیسو) نخوت و غرور زنانست) لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار