معنی برگرفته
- برگرفته
- برداشته شده، نواخته، پرورده،
برای مثال چون قطره بر گرفتۀ خود را جهان سلیم / بر آسمان رساند و از کف رها کند ، بالابرده شده(سلیم - لغتنامه - برگرفته)
واژههای مرتبط با برگرفته
برگرفته
- برگرفته
- مشتق، ماخوذه، اقتباس
برگرفته
- برگرفته
- برداشته شده، ربوده
برگرفته
- برگرفته
- برداشته شده، ربوده، رانده، محو شده
برگرفته
- برگرفته
- برداشته شده. مأخوذ، خمیدگی: عطف، برگشتگی دم تیغ. برگشتگی دم شمشیرو بیل و غیره. شَتَر، برگشتگی بام چشم. قَلب، برگشتگی لب. کَشَف، برگشتگی مویهای پیشانی چندان که به دایره ماند. مَعَص، برگشتگی پی پای. (از منتهی الارب)
برگرفته
- برگرفته
- ماخوذ، مقتبس
برگرفتن
- برگرفتن
- بر داشتن چیزی، گرفتن
سرگرفته
- سرگرفته
- آنچه که سر آنرا گرفته باشند شمع سر گرفته، مبتلی به درد سر
بوگرفته
- بوگرفته
- بوبرداشته، بدبو، گندیده
سرگرفته
- سرگرفته
- آغاز شده، در گیر شده، آنچه سرش گرفته و برداشته باشند، شمعی که فیتیله اش را زده و اصلاح کرده باشند،
برای مِثال آن شمع سرگرفته دگر چهره بر فروخت / و این پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت (حافظ - ۱۸۸)
