- بازآوردن ((وَ دَ))
- برگرداندن، دوباره آوردن
معنی بازآوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوباره آوردن بر گرداندن
دوباره آوردن، برگرداندن، واپس آوردن، برای مثال شو تا قیامت آید زاری کن / کی رفته را به زاری باز آری؟ (رودکی - ۵۱۱)
در قمار باختن
پیشکش، سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، عراضه، بلک، لهنه
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، عراضه، بلک، لهنه
نقل کردن
ابا کردن امتناع ورزیدن
بد آوردن بد اقبالی آوردن
کاری را انجام دادن و دریافتن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
مبتلی به (اذیما) شدن ورم کردن باستسقای لحمی گرفتار شدن
میوه دار کردن، بثمر آوردن، نتیجه دادن، ثمر آوردن
در قماربازی بد آوردن و باختن
میوه آوردن درخت، پرورش دادن فرزند، تربیت کردن، میوه دادن، ثمر دادن، برای مثال برانداز بیخی که خار آورد / درختی بپرور که بار آورد (سعدی۱ - ۹۷)
به هم برخوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، رو به رو شدن، برای مثال بیامد که خواهد ز گردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی - ۴/۳۱)
مقابل بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
ایجاد نعمت و رفاه کردن، شادی آوردن: کنون دانش و داد باز آوریم بجای غم و رنج ناز آوریم. (شا. لغ)
آنچه باد آن را بیاورد، کنایه از چیزی که مفت و بی زحمت به دست آید
Open, Unfasten, Unfold, Unfurl
открывать , расстегивать , развертывать , разворачивать
öffnen, aufmachen, entfalten
відкривати , розстібати , розгорнути
otwierać, rozpiąć, rozkładać, rozwinąć
打开 , 解开 , 展开
abrir, desabotoar, desdobrar, desenrolar
aprire, slacciare, spiegare
abrir, desabrochar, desplegar