جدول جو
جدول جو

معنی باز کردن

باز کردن((کَ دَ))
چیدن، جدا کردن، پوست کندن
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با باز کردن

باز کردن

باز کردن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

باز کردن

باز کردن
مقابلِ بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
باز کردن
فرهنگ فارسی عمید