جدول جو
جدول جو

معنی بادشرط - جستجوی لغت در جدول جو

بادشرط
(دِ شُ)
باد شرطه. باد مساعد. (ناظم الاطباء). باد موافق، چون شرط در اصل بمعنی نشان و علامت است باد موافق را که بادشرط گویند از همین جهت است که علامت روان شدن جهاز ودور شدن طوفانست. و صاحب تاریخ ولایت نامه که بشهر لندن دارالسلطنۀ انگریز رفته بود چنین نوشته که باد شرط باد نرم است چون نسیم موافق که بعد فروشدن طوفان وزیدن گیرد. باین باد اگرچه اهل جهاز را بعد تصدیعات طوفان راحتی حاصل شود لیکن در روش جهاز قصور راه یابد زیرا که جهاز هر قدر زودتر که بمنزل مقصود رود بهتر است. (غیاث). شرط، هندی ’شرتا’ (باد موافق، مطلق باد) ’عجایب الهند بزرگ بن شهریار الناخداه الرام هرمزی چ لیدن ص 36 و 38 و 130- 232’ و ’شرته’ ’احسن التقاسیم مقدسی چ لیدن ص 31’. باد موافق، بادی که مساعد کشتی رانی باشد و کشتی را مخصوصاً کشتی های شراعی را بطرف مقصد مسافران سوق دهد. رجوع به باد شرطه بقلم محمد قزوینی (مجلۀ یادگار سال 4 شمارۀ 1- 2 صص 63- 68) شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادسری
تصویر بادسری
عجب، تکبر، خودخواهی، برای مثال آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱ - ۱۱۶)، گردنکشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادگرد
تصویر بادگرد
تندرو، تیزرو، ویژگی اسب تندرو
رهگذر باد، بادگیر، بادرس، بادخن، خانۀ تابستانی، بادغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد شرطه
تصویر باد شرطه
باد موافق برای کشتی رانی، باد مساعد که کشتی را به سوی مقصد براند، شرته، شرتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادشکن
تصویر بادشکن
ویژگی هر دارویی که نفخ شکم را برطرف می کند، بادبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادفره
تصویر بادفره
فرفره، نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، یرمع، بادفر، پرپره، فرفروک، مازالاق
بادبزن
آنچه با وزش باد دور خود می چرخد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادفره
تصویر بادفره
بازخواست، کیفر، مکافات، مجازات، سزای بدی، بادافراه، بادفراه، پادافراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادبرک
تصویر بادبرک
بادبادک، نوعی وسیلۀ بازی از جنس کاغذ، پلاستیک و چوب که آن را به کمک نخ به هوا می فرستند، کاغذباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادشکن
تصویر بادشکن
داروئی که نفخ معده را بنشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با شرف
تصویر با شرف
والا ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد شرطه
تصویر باد شرطه
باد نرم باد یار باد شرتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبرک
تصویر بادبرک
کاغذ باد
فرهنگ لغت هوشیار
روز بیست و دوم بهمن ماه. توضیح گویند هفت سال در ایران باد نیامد در این روز شبانی پیش کسری آمده گفت دوش آن مقدار باد آمده که موی بر پشت گوسفندان بجنبید پس در آن روز نشاطی کردند و خوشحالی نمودند و باین نام شهرت یافت. پارچه ای گرد و کوچک از چوب که هنگام رشتن و چرخانیدن دوک آن را بروی دوک نصب کنند، چرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبری
تصویر بادبری
باد صبا، باد برین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به شرط
تصویر به شرط
با عهد وپیمان، مشروط به سامه ی
فرهنگ لغت هوشیار
بدون شرط بی شرط، لابشرط بر دو قسم باشد: قسمتی و مقسمی: لابشرط قسمی آن بود که ماهیت در ظرف وجود ذهنی و چه خارجی مقید بقید و عدم قید نباشد بعنی توان که باقیدی وجود گیر دو تصور شود و توان که بدون قید چنانکه گویی آب خواهم شرطنکنی که آب با یخ باید یا بدون یخ و او تواند برای تو هر قسم آب آرد. وضد این لا بشرط قسمی بشرط شی و بشرط لا باشد که وجود نخست مقید بقید است و دوم مقیید به نداشتن قید چنانکه در قسم اول گویی آب بدون یخ. اما لا بشرط مقسمی: مقسم هر یک از این سه قسم بود و لا بشرط مقسمی را از آنرو پذیرفته اند که گویند اقسام متعدد بدون مقسم واحد ممکن نباشد و لا بشرط بدین معنی از اوصاف ماهیت باشد و ماهیت موجوده بدان متصف نشود لیکن این مفهوم به حمل شایع برهر یک از اقسام خود حمل شود ولی خود قابل اینکه مورد اشاره حسیه واقع شود نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا شرط
تصویر بلا شرط
بدون شرط بطور مطلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد شرطه
تصویر باد شرطه
((دِ شُ طِ))
باد مساعد برای کشتیرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلاشرط
تصویر بلاشرط
((بِ شَ))
بدون شرط، به طور مطلق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادشکن
تصویر بادشکن
((ش ِ کَ))
دارویی که نفخ شکم بنشاند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادبره
تصویر بادبره
((بَ رِ))
روز بیست و دوم بهمن ماه
فرهنگ فارسی معین
((بُ))
پارچه ای گرد و کوچک از چوب که هنگام رشتن و چرخاندن دوک آن را به روی دوک نصب کنند، چرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادسرد
تصویر بادسرد
((دِ سَ))
آه، آسیب، گزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
Ashamedly, Blushingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
honteusement, d'une manière rouge de honte
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
стыдливо , покраснев
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
beschämt, errötend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
соромно , червоніючи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
zawstydzony, zaczerwieniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
羞愧地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
envergonhadamente, corado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
vergognosamente, arrossito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
avergonzadamente, sonrojadamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
beschaamd, blozend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با شرم
تصویر با شرم
อย่างอาย , อย่างเขินอาย
دیکشنری فارسی به تایلندی