جدول جو
جدول جو

معنی اینجیدن - جستجوی لغت در جدول جو

اینجیدن
(کَ شُ دَ)
ریزه ریزه کردن نان. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). خرد کردن و شکستن و ترید کردن نان.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایستیدن
تصویر ایستیدن
ایستادن، سرپا بودن، برپا شدن، برخاستن، درنگ کردن، توقف کردن، مقاومت کردن، اقامت کردن، شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افندیدن
تصویر افندیدن
جنگ کردن، دشمنی کردن، برانگیختن به جنگ و جدال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکنجیدن
تصویر شکنجیدن
شکنجه کردن، نشگون گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجیدن
تصویر انجیدن
ریزریز کردن، بریدن، آزردن، استره زدن به پوست بدن در حجامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الفنجیدن
تصویر الفنجیدن
جمع کردن، گرد آوردن، اندوختن، الفختن، الفخدن، الفاختن، الفغدن، الفندن، الفیدن، برای مثال خوی نیکو و داد را بلفنج / کاین دو سیرت ز خوی احرار است (ناصرخسرو - ۲۸۵)، میلفنج دشمن که دشمن یکی / فزون است و دوست از هزار اندکی (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکنجیدن
تصویر سکنجیدن
تراشیدن، خراشیدن، برای مثال رخسار تو را ناخن این چرخ «سکنجد» / تا چند لب لعل دلارام سکنجی (ناصرخسرو - لغت نامه - سکنجیدن)، گزیدن، سرفه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجخیدن
تصویر انجخیدن
انجوخیدن، درهم کشیده شدن پوست بدن، چین و چروک پیدا کردن پوست چهره در اثر پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشنجیدن
تصویر پشنجیدن
پشنگ زدن، پشنگ کردن، پاشیدن آب یا مایع دیگر به کسی یا چیزی، برای مثال به خنجر همه تنش انجیده اند / بر آن خاک خونش پشنجیده اند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهنجیدن
تصویر آهنجیدن
برکندن
بیرون کشیدن چیزی از چیز دیگر مانند شمشیر از غلاف یا دست از دست دیگری، برکشیدن، کشیدن، درآوردن
بالا آوردن چیزی به قصد زدن مانند شمشیر
بلند کردن، برافراختن
، آهیختن، آهختن، برآهختن، آختن، اختنبرای مثال خوب گفتن پیشه کن با هرکسی / کاین برون آهنجد از دل بیخ کین (ناصرخسرو - ۱۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترنجیدن
تصویر ترنجیدن
درهم کشیده شدن، پرچین و شکن شدن، فشرده شدن، افسرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(گَ فَ / فِ دَ)
انجیدن. بیختن، اسیر شدن و گرفتار شدن و درمانده و بیچاره شدن، بی صبر و بی تحمل شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ حَ زَ دَ)
قهر کردن یعنی با وجود آشنایی و بستگی خاطر، با کسی معاشرت و دوستی نکردن و قطع مراوده نمودن. (از شعوری ج 2 ورق 447). ولی از مآخذ دیگر تأیید نشد
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ رَ تَ)
استره زدن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (آنندراج) (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم). حجامت کردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم). استره زدن در حجامت و بریدن. (ناظم الاطباء). استره زدن در حجامت. بریدن. (فرهنگ فارسی معین) :
علاج الرأس او انجیدن گوش
دم الاخوین او خون سیاوش.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرنجیدن
تصویر طرنجیدن
نادرست نویسی ترنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اندوختن گرد آوردن: این ترازو که آنچه برسنجد جز همه سود خویش نفلنجد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکنجیدن
تصویر سکنجیدن
سرفه کردن، تراشیدن خراشیدن، گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشنجیدن
تصویر پشنجیدن
پاشیدن آب به کسی یا چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
سخت در هم کشیده و کوفته شدن، چین بهم رساندن چین و شکن شدن، درشت گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشنجیدن
تصویر بشنجیدن
ریختن، پاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ریزه ریزه کردن ریز ریز کردن، بیرون کشیدن، استره زدن در حجامت بریدن، آزردن زخم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایستیدن
تصویر ایستیدن
ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسنجیدن
تصویر بسنجیدن
پرده کشیدن، آماده کردن، حاضر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهنجیدن
تصویر آهنجیدن
بیرون کردن، بدرآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الفنجیدن
تصویر الفنجیدن
گرد آوردن جمع کردن اندوختن، کسب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
سوراخ کردن سفتن
فرهنگ لغت هوشیار
در هم کشیده شدن پوست بدن چین و چروک یافتن پوست چهره و بدن (بسبب پیری) خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیدن
تصویر انجیدن
((اَ دَ))
ریز ریز کردن، بیرون کشیدن، نیشتر زدن در حجامت، زخم زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الفنجیدن
تصویر الفنجیدن
((اَ فَ دَ))
گرد آوردن، جمع کردن، کسب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
((اَ دَ))
انجیر، سوراخ کردن، سفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهنجیدن
تصویر آهنجیدن
((هَ دَ))
بیرون آوردن، کندن، برکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشنجیدن
تصویر بشنجیدن
((بِ شَ دَ))
پاشیدن، ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشنجیدن
تصویر پشنجیدن
((پَ شَ دَ))
بشنجیدن، آب و امثال آن پاشیدن، گل نم زدن، پشنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلنجیدن
تصویر فلنجیدن
جمع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الفنجیدن
تصویر الفنجیدن
جمع کردن، اکتساب
فرهنگ واژه فارسی سره