جدول جو
جدول جو

معنی انجیدن

انجیدن((اَ دَ))
ریز ریز کردن، بیرون کشیدن، نیشتر زدن در حجامت، زخم زدن
تصویری از انجیدن
تصویر انجیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انجیدن

انجیدن

انجیدن
ریزه ریزه کردن ریز ریز کردن، بیرون کشیدن، استره زدن در حجامت بریدن، آزردن زخم زدن
فرهنگ لغت هوشیار

انجیدن

انجیدن
ریزریز کردن، بریدن، آزردن، استره زدن به پوست بدن در حجامت
انجیدن
فرهنگ فارسی عمید

انجیدن

انجیدن
استره زدن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (آنندراج) (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم). حجامت کردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم). استره زدن در حجامت و بریدن. (ناظم الاطباء). استره زدن در حجامت. بریدن. (فرهنگ فارسی معین) :
علاج الرأس او انجیدن گوش
دم الاخوین او خون سیاوش.
نظامی.
لغت نامه دهخدا

انجخیدن

انجخیدن
در هم کشیده شدن پوست بدن چین و چروک یافتن پوست چهره و بدن (بسبب پیری) خ
فرهنگ لغت هوشیار