جدول جو
جدول جو

معنی الاغ - جستجوی لغت در جدول جو

الاغ
ترکی: خر، پیک، خر و کشتی، بیگار ستور بی مژد، سرانه خر، پیک چاپار پست، پیک چاپار پست، حقوق و عوارضی که برای پیکها یا چارپایان متعلق به پیکها میگرفتند (ایلخانان مغول تا قاجاریه) حیوان بارکش دارای یال کوتاه وگوشهای دراز، خر
فرهنگ لغت هوشیار
الاغ
خر، کنایه از احمق، نفهم، کنایه از پیک، قاصد، اسبی که پیک بر آن سوار شود، در دورۀ مغول، عوارضی که مغول برای پیک ها و چهارپایان آن ها می گرفتند
تصویری از الاغ
تصویر الاغ
فرهنگ فارسی عمید
الاغ
((اُ))
خر، نفهم، احمق (نوعی دشنام)
تصویری از الاغ
تصویر الاغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتاغ
تصویر اتاغ
اطاق
فرهنگ واژه فارسی سره
فرگفت، پیامرسانی، فرمانرسانی، رساندن رسانیدن (نامه یا پیام) ایصال، جمع ابلاغات، رساندن اوراق قضائی بوسیله ماء مور مخصوص به اشخاصی که در آن اوراق قید شده است. یا ابلاغ حکم. رساندن حکم دادگاه است به محکوم علیه بصورت قانونی. یا ابلاغ دادنامه. رسانیدن حکم برویت اصحاب دعوی یا قایم مقام قانونی آنان بصورت قانونی. یا ابلاغ عادی. رساندن دادنامه است باطلاع محکوم علیه بوسیله تسلیم رونوشت حکم غیابی به بستگان و خدمه یا الصاق با قامتگاه یا درج در مطبوعات. یا ابلاغ واقعی. تسلیم رونوشت حکم غیابی است بشخص محکوم علیه غایب یا قایم مقام قانونی او بطریق قانونی. پیام رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیامرسانی، پیام آگهی رسانیدن تبلیغ، بسنده کردن، پیام رسانی. یا شرط بلاغ. شرط تبلیغ شرط پیام رسانیدن: (من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال) (سعدی) کفایت و بسندگی، کمال و کفایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلاغ
تصویر ابلاغ
پیام رسانی، رساندن، رسانیدن، فرگفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الان
تصویر الان
اکنون، اینگاه، ایدر، همینگاه، هم اکنون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الوغ
تصویر الوغ
ترکی کلان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الغا
تصویر الغا
از شمار افکندن بهم زدن باطل کردن بیهوده شمردن: الغاء قرار داد
فرهنگ لغت هوشیار
همین دم اینک هم اکنون ترکی شونده این دم همین دم هم اکنون اکنون، اینک، حالا
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی این واژه در غیاث اللغات با آرشی جدا از الاغ آمده سواری ستور بیگاری دروغگو الاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تک زبانی: کسی که برخی باز آواها را نمی تواند بر زبان آورد به جای ر می گوید ل به جای ش می گوید س
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الاش
تصویر الاش
راش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املاغ
تصویر املاغ
جمع ملغ، گولان، دشنامگویی، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به الا غ خر، پیک چاپار پست، پیک چاپار پست، حقوق و عوارضی که برای پیکها یا چارپایان متعلق به پیکها میگرفتند (ایلخانان مغول تا قاجاریه) خر، الاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاغ
تصویر ایاغ
ترکی ساغر جام پیلیا پا رجل، کاسه پیاله شرابخواری جام ساغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلاغ
تصویر ابلاغ
رساندن نامه یا پیام به کسی، در علم حقوق رساندن نامه های قضایی به گیرنده به وسیلۀ مامور، در علم حقوق کنایه از ابلاغیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الغا
تصویر الغا
لغو کردن، باطل کردن، از شمار افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلاغ
تصویر بلاغ
رساندن خبر یا پیام به کسی، پیام رسانی، بلوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایاغ
تصویر ایاغ
پیاله ای که در آن شراب بخورند، جام، ساغر، ساتگین، برای مثال یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست / یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ (حافظ - ۱۰۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولاغ
تصویر اولاغ
الاغ، خر، جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه، الاغ، درازگوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلاغ
تصویر چلاغ
کسی که پایش معیوب باشد و نتواند درست راه برود، لنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الاش
تصویر الاش
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، آلوش، مرس، قزل آغاجغ، قزل آغاج، آلش، قزل گز، الش، آلاش، راج، چلر، چهلر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاغ
تصویر قلاغ
پیرامون دهان غلاغ پوژ کلاغ. پیرامون دهان گرداگرد دهان پوز پوزه
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست از راسته سبکبالان و از دسته شاخی نوکان که دارای قدی متوسط (بجثه تقربیا یک مرغ خانگی) که دارای پر های سیاه (در قسمت سر و بال و دم و گردن) میباشد ولی در ناحیه پشت و شکم دارای پر های خاکستری مایل به سفید است. پر برخی از کلاغها تماما سیاه است و آنها را کلاغ سیاه یا زاغ سیاه میگویند 0 منقار کلاغ نسبه طویل و کاملا قوی است. کلاغ تقریبا همه چیز خوار است. از تخم و دانه و میوه و برگ گیاهان و جوجه و تخم پرندگان و ماهی و قورباغه و مارمولک و موش و غیره تغذیه میکند و گاهی پرستو ها را نیز شکار مینماید. رویهمرفته پرنده ای موذی و مضر است و باید بدفع آن کوشید. کلاغها معمولی را که دارای زیر شکم و پشت خاکستری هستند کلاغ لاشه نیز میگویند غراب: (از کلاغ آموز پیش از صبحدم بر خاستن کز حریصی همچو خوکی تندرست و ناتوان)، (سنائی) یا ترکیبات اسمی: کلاغ ابلق. پرنده ایست سخن گو مینا. یا کلاغ بذری. یا کلاغ پا قرمز کوهی. یاکلاغ دورنگ. یا کلاغ زاغی. یا کلاغ سبز. پرنده ایست از راسته سبکبالان که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و آنها در مناطق معتدل و گرم نمیکره شمالی فراوانند. این پرنده دارای پر های رنگارنگ و بسیار زیبا است و قدش متوسط است (کمی از کبوتر بزرگتر) منقارش طویل و باریک و نسبه ضعیف و کمی خمیده است (رنگ پر های کلاغ سبز نسبه تند و از رنگهای سبز و آبی و زرد و برخی نقاط سیاه ترکیب یافته سبزقبا سبز گرا زنبور خوار عکه. کربه. یا کلاغ سیاه. گونه ای کلاغ که کمی از کلاغ معمولی درشت تر است و تمام پر هایش سیاه رنگست و معمولا آنرا زاغ یا زاغ سیاه گویند سیاه کلاغ زاغ سیه زاغ دشتی زاغ زرع زاغ دشت کلاغ بذری کلاغ سیاه پا خاکستری. توضیح: این گونه کلاغ چون حشرات و نوزاد آنها را میخورد برای زراعت مفید است. یا کلاغ سیاه یا خاکستری. یا کلاغ کاکلی. پرنده ایست از راسته سبکبالان و از دسته دندانی نوکان که دارای پر های حنایی رنگ یا خاکستری با زیر شکم سفید میباشد. قدش متوسط است (کمی از کبوتر بزرگتر) و بالای سرش دسته پری بشکل کاکل دارد. در حدود 20 گونه از این پرنده وجود دارد که همگی بومی هندوستان و جزایر مالزی میباشند. یا کلاغ لاشه. همان کلاغ معمولی است که پر های سر و گردن و بالها و دمش سیاه است ولی پر های دیگرش خاکستری هستند کلاغ کلاغ معمولی کلاغ دو رنگ. یا کلاغ معمولی. یا ترکیبات فعلی: کلاغ بدستش ریده مفت و آسان پول بدستش افتاده. یا کلاغ هرگز ببامش نمی نشیند. بسیار بخیل و ممسک است. یا یک کلاغ و چهل کلاغ کردن، شاخ و بال بسیار بمطلبی یا خبری افزودن، زاغ دشتی، مرغی سیاه و معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلاغ
تصویر ابلاغ
((اِ))
رسانیدن، مفرد ابلاغات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الان
تصویر الان
این دم، اکنون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایاغ
تصویر ایاغ
هم پیاله، ساغر، پیاله شرابخوری، دوست و رفیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلاغ
تصویر بلاغ
((بَ))
رسانیدن، پیام رسانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلاغ
تصویر قلاغ
((قَ یا قُ))
پیرامون دهان، پوز، پوزه
فرهنگ فارسی معین
((کَ))
پرنده ای است دارای قد متوسط که دارای پرهای سیاه (در قسمت سر و بال و دم و گردن) ولی در ناحیه پشت و شکم دارای پرهای خاکستری مایل به سفید است و انواع مختلف دارند. کلاغ تقریباً همه چیزخوار است
فرهنگ فارسی معین
در دورۀ قراقویونلو تا قاجاریه راهنمایی که در روستاها مجبور بود رایگان به مامور دیوان خدمت کند و او را از دهی به ده دیگر راهنمایی کند
فرهنگ فارسی عمید
پرنده ای حرام گوشت با پرهای سفید و سیاه و منقار سیاه که حشرات و جانوران کوچک را شکار می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الاو
تصویر الاو
شعلۀ آتش، زبانۀ آتش
فرهنگ فارسی عمید