جدول جو
جدول جو

معنی ایاغ

ایاغ
هم پیاله، ساغر، پیاله شرابخوری، دوست و رفیق
تصویری از ایاغ
تصویر ایاغ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ایاغ

ایاغ

ایاغ
ترکی ساغر جام پیلیا پا رجل، کاسه پیاله شرابخواری جام ساغر
ایاغ
فرهنگ لغت هوشیار

ایاغ

ایاغ
پیاله ای که در آن شراب بخورند، جام، ساغر، ساتگین، برای مِثال یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست / یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ (حافظ - ۱۰۱۸)
ایاغ
فرهنگ فارسی عمید

ایاغ

ایاغ
کاسه و پیالۀ شرابخوری. (برهان) (هفت قلزم) (غیاث). پیالۀ شرابخوری و با لفظ ریختن و کشیدن و زدن و بر لب نهادن و بر کف داشتن مستعمل است. (آنندراج). پیاله و کاسه ای که با آن شراب بخورند. (ناظم الاطباء) :
چنان روشن از می بلورین ایاغ
کزو کوردیدی بشب چون چراغ.
(گرشاسب نامه چ یغمایی ص 346).
می زردبد در بلورین ایاغ
چو در آب پاک از نمایش چراغ.
اسدی.
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ.
حافظ.
نگر بی پرده روی گل برافکن برقع ساقی
ایاغ لاله بین برکف صلا زن باده خواران را.
یغمای جندقی.
، به انگشت اشاره نمودن از پیش. (آنندراج) (منتهی الارب). مقابل ایماء که اشاره کردن از پس است تا پس ماند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ناگوار شدن شیر بچه را، مأخوذ از وبا. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به ائباء شود
لغت نامه دهخدا

الاغ

الاغ
ترکی: خر، پیک، خر و کشتی، بیگار ستور بی مژد، سرانه خر، پیک چاپار پست، پیک چاپار پست، حقوق و عوارضی که برای پیکها یا چارپایان متعلق به پیکها میگرفتند (ایلخانان مغول تا قاجاریه) حیوان بارکش دارای یال کوتاه وگوشهای دراز، خر
فرهنگ لغت هوشیار