جدول جو
جدول جو

معنی الاش

الاش
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، آلوش، مرس، قزل آغاجغ، قزل آغاج، آلش، قزل گز، الش، آلاش، راج، چلر، چهلر
تصویری از الاش
تصویر الاش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با الاش

الاش

الاش
آلاش. راش. زان. بُشجیر عیش السیاح. شجرهالنَبَع. از درختانی است که طالب آب و هوای مرطوب میباشد، از آستارا و طوالش و دیلمان تا کلارستاق و نور و کجور دیده میشود. این درخت بیشتر در نقاط مرتفع کوهستانی میروید و در جنگلهای نور که تا 2000 متر بالا میرود میروید و در آستارا که تا 650 متر ارتفاع پائین می آید. (درختان جنگلی ایران تألیف ثابتی ص 19 ذیل راش). اسامی بومی این درخت: در گیلان و شهسوارو کلارستاق و کجور، راش. در نور، چِلَر، چِلهَر. در مازندران، مِرس. در منجیل، راج. در کوه درفک و طوالش، اَلاش و لاش و اَلوش و لوش، در گرگان رود، قزل آغاج. در آستارا، قِزِل گُز (درختان جنگلی ایران ص 104)
خاس. راج. کنگه منزل
لغت نامه دهخدا

الاش

الاش
نام مرتعی در لفورسوادکوه، درختی کوتاه، با ساقه ی باریک، بافت کشدار، برگ های کنگره ای.، صدای چوپان برای متوقف ساختن رمه ی گوسفندان، نوبت چرای گله در بعدازظهر
فرهنگ گویش مازندرانی

بلاش

بلاش
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزدهمین پادشاه ساسانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
بلاش
فرهنگ نامهای ایرانی