- افژولیده
- بر انگیخته، پراکنده
معنی افژولیده - جستجوی لغت در جدول جو
- افژولیده
- پراکنده، پریشان گشته، برانگیخته شده
- افژولیده ((اَ دِ))
- برانگیخته، پراکنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پریشان کردن، ژولیده ساختن
بر انگیزاننده، پریشان کننده
برانگیزاننده، پریشان کننده
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، اوژولیدن
پژمرده، افسرده، اندوهگین، پلاسیده، پژمریده
افژولیدن
پراکنده، ریخته، پاشیده
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، افژولیدن
افسرده، بی آب و تاب، پریشان، آشفته، درهم
پژمرده، افسرده، ژولیده، درهم شده، پریشان، ژولیده، برای مثال صبحدمان مست برآمد ز کوی / زلف پژولیده و ناشسته روی (سنائی۲ - ۵۱۴)
در هم شده، آمیخته، پریشان
درهم رفته، شوریده، آشفته و درهم، برای مثال همی گفت ژولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی - لغت نامه - ژولیده)
Shaggily
неопрятно
zottelig
безладно
potargany
de maneira desalinhada
in modo disordinato
de manera desaliñada
éparse
rommelig
अस्तव्यस्त रूप से
dengan acak
متجعّدٌ