جدول جو
جدول جو

معنی افژولیدن

افژولیدن
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، اوژولیدن
تصویری از افژولیدن
تصویر افژولیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با افژولیدن

افژولیدن

افژولیدن
برانگیختن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) (میرزا ابراهیم).
لغت نامه دهخدا

اوژولیدن

اوژولیدن
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، اَفژولیدَن
اوژولیدن
فرهنگ فارسی عمید

اوژولیدن

اوژولیدن
برانگیزانیدن و تحریک و تحریض کردن. تشجیع کردن. (ناظم الاطباء). برانگیختن بجنگ و غیره.
لغت نامه دهخدا