افروختگی. روشنائی. (فرهنگ فارسی معین). اشتعال. (فرهنگ فارسی معین). فروزش. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). اسم مصدر افروختن و فروختن و مصدر دوم این ماده یعنی روشنائی. افروختگی. (یادداشت دهخدا) : بدو گفت خاقان که آئین ما چنین است و افروزش دین ما. فردوسی. سوی موبدان نامه ای همچنین پر افروزش و پوزش و آفرین. فردوسی. تن آسانی خویش جستن در این نه افروزش تاج و تخت و نگین. فردوسی. وز پی افروزش بزم جلالش دان و بس نورها کین هفت شمع بی دخان افشانده اند. خاقانی
افروختگی. روشنائی. (فرهنگ فارسی معین). اشتعال. (فرهنگ فارسی معین). فروزش. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). اسم مصدر افروختن و فروختن و مصدر دوم این ماده یعنی روشنائی. افروختگی. (یادداشت دهخدا) : بدو گفت خاقان که آئین ما چنین است و افروزش دین ما. فردوسی. سوی موبدان نامه ای همچنین پر افروزش و پوزش و آفرین. فردوسی. تن آسانی خویش جستن در این نه افروزش تاج و تخت و نگین. فردوسی. وز پی افروزش بزم جلالش دان و بس نورها کین هفت شمع بی دخان افشانده اند. خاقانی