معنی فروزش فروزش (فُ زِ) فروز. روشنی: ز قیصر بپرسید و پوزش گرفت بر آن رومیان بر فروزش گرفت. فردوسی. چو از تاج دارا فروزش گرفت همای اندر آن کار پوزش گرفت. فردوسی لغت نامه دهخدا