معنی افروزه - فرهنگ فارسی عمید
معنی افروزه
- افروزه
- فتیلۀ چراغ
آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتش برگ، شیاع، پد، پده، وقود، وقید، پرهازه، فروزینه، هود، آفروزه، پوک، مرخ، آتش افروز، حطب، پیفه
تصویر افروزه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با افروزه
افروزه
- افروزه
- فتیلۀ چراغ. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). آفروزه.
لغت نامه دهخدا