وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، بهرمه، پرماه، برماه، پرما، پرمه، برمه، ماهه در کشاورزی یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است
وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، بَهرَمَه، پَرماه، بَرماه، پَرما، پَرمه، بَرمه، ماهِه در کشاورزی یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است
خسته، درمانده، ستوه، استه، بستوه استوه شدن (گشتن): درمانده شدن، برای مثال ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد / ز انبوه او کوه استوه شد (فردوسی - لغت نامه - استوه)
خسته، درمانده، سُتوه، اُستُه، بِستوه استوه شدن (گشتن): درمانده شدن، برای مِثال ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد / ز انبوه او کوه استوه شد (فردوسی - لغت نامه - استوه)
شهری به اسپانیا. (نخبه الدهردمشقی ص 242). ناحیه ای از اندلس متصل بتوابع ریه، بین قبله و مغرب قرطبه، بالای نهر غرناطه. (مراصد الاطلاع). نام شهری به اسپانیا میان قبره و اشونه. (ابن جبیر). شهری از اعمال قرطبه. (نفخ الطیب). رجوع به روضات الجنات ص 65 و نزهه القلوب ص 3 و ص 265 و الحلل السندسیّه ج 1 ص 40، 74، 132، 133، 134، 205، 234 شود: فانصرف الامیر من غزاته و قد شفاه الله من عداته و قبلها ماخضعت و اذعنت استجه و طالما قد صنعت و بعدها مدینه الصنجیل مااذعنت للصارم الصقیل. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 265) ، با حرمتی شدن که شکستن آن روا نباشد. (منتهی الارب)
شهری به اسپانیا. (نخبه الدهردمشقی ص 242). ناحیه ای از اندلس متصل بتوابع ریه، بین قبله و مغرب قرطبه، بالای نهر غرناطه. (مراصد الاطلاع). نام شهری به اسپانیا میان قبره و اشونه. (ابن جبیر). شهری از اعمال قرطبه. (نفخ الطیب). رجوع به روضات الجنات ص 65 و نزهه القلوب ص 3 و ص 265 و الحلل السندسیّه ج 1 ص 40، 74، 132، 133، 134، 205، 234 شود: فانصرف الامیر من غزاته و قد شفاه الله من عداته و قبلها ماخضعت و اذعنت استجه و طالما قد صنعت و بعدها مدینه الصنجیل مااذعنت للصارم الصقیل. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 265) ، با حرمتی شدن که شکستن آن روا نباشد. (منتهی الارب)
بزبان استنی: ااستی، استونی. مملکتی اروپائی در ساحل بالتیک که از طرف شمال به خلیج فنلاند و از طرف جنوب به لتونی و از مشرق بروسیه محدود است، بمساحت 47550 گز مربع و دارای یک میلیون و دویست هزار سکنه. پایتخت آن تالین که در قدیم روال مینامیدند و شهر مهم آن تارتو و ناروا میباشد. مردم استنی به فلاحت و تربیت اغنام و صنایع چوب اشتغال دارند. استنی را در قرن دوازدهم تتن ها و در قرن شانزدهم سوئدی ها تسخیر کردند و بسال 1721 میلادی بروسیه الحاق شد. در سال 1918 میلادی استنی استقلال خود را اعلام داشت ولی لشکریان استنی برای دفاع از کشور خود از سال 1918 تا 1919 میلادی با آلمانی ها و سپس با روس ها جنگیدند و استقلال خود را حفظ کردند. در جنگ جهانگیر دوم این مملکت نیز با دیگر ممالک کوچک ساحل بالتیک به مملکت روسیۀ شوروی ملحق شدند، ولی امروزه مستقلند
بزبان استنی: اِاِستی، اِستونی. مملکتی اروپائی در ساحل بالتیک که از طرف شمال به خلیج فنلاند و از طرف جنوب به لتونی و از مشرق بروسیه محدود است، بمساحت 47550 گز مربع و دارای یک میلیون و دویست هزار سکنه. پایتخت آن تالین که در قدیم رِوال مینامیدند و شهر مهم آن تارتو و ناروا میباشد. مردم استنی به فلاحت و تربیت اغنام و صنایع چوب اشتغال دارند. استنی را در قرن دوازدهم تتن ها و در قرن شانزدهم سوئدی ها تسخیر کردند و بسال 1721 میلادی بروسیه الحاق شد. در سال 1918 میلادی استنی استقلال خود را اعلام داشت ولی لشکریان استنی برای دفاع از کشور خود از سال 1918 تا 1919 میلادی با آلمانی ها و سپس با روس ها جنگیدند و استقلال خود را حفظ کردند. در جنگ جهانگیر دوم این مملکت نیز با دیگر ممالک کوچک ساحل بالتیک به مملکت روسیۀ شوروی ملحق شدند، ولی امروزه مستقلند
خاندان استره، خاندانی از اشراف فرانسه، که شعبه بسیار مشهور آن، شعبه پیکاردی است و از این شعبه است: ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1486- 1571 میلادی). انتوان، پسر ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1507- 1600 میلادی). گابریل، مولد کاخ بوردزیر (تورن) دختر انتوان، محبوبۀ هانری چهارم، که از وی دو پسر داشت: سزار و الکساندردواندم (1573- 1599). فرانسواآنیبال، مارکی دکر، مارشال فرانسه (1573 -1670). ژان، پسر فرانسوای مزبور، مارشال فرانسه، مولد پاریس. وی در محاربات آنتیل شرکت داشت و کاین رااز هلندیها بازگرفت (1624- 1707). ویکتورماری، پسر ژان اخیر، مارشال فرانسه و معاون امیرالبحر، مولد پاریس (1660- 1737 میلادی) ، (قضای ...، قضائی است و آن علاوه بر مرکز 65قریه دارد و چهار طرف آن محاط بجبال شامخه میباشد، نهر استرومیتزا از شمال غربی داخل این خاک شده رو بسوی جنوب شرقی روان میگردد. این رودخانه نهرهای بسیاراز چپ و راست همراه می برد. قضای مزبور از طرف شمال بولایت قصوه و از سوی مغرب به قضاهای کوپریلی و تکوش و از جانب جنوب بقضاهای طویران و عورتحصار و از جهت مشرق بقضای پتریچ از سنجاق سیروس محدود و محاط است وسکنۀ آن مرکب از مسلم و ترک، و بلغار، روم و کلیمی و قبطی است. در این قضا یک باب رشدیه و دو باب مدرسه رومی و 21 باب مدرسه اسلامی و 10 باب مدرسه مخصوص نصارا برای اطفال دائر است و اراضی این قطعه بسیارحاصلخیز و پربرکت و مساعد برای کشت و زرع میباشد. تقریباً 60000 دنم (مقیاس سطحی است که طول و عرضش مساوی 40 قدم میباشد) از اراضی کشت و زرع میشود. محصولاتش عبارت است از: گندم، ذرّت و حبوبات دیگر، پنبه، تنباکو، تریاک و غیره، کرم پیله و عسل آن نیز فراوان است، قریب 60000 رأس گوسفند و نزدیک به 35000 رأس بز و گاو و اسب و حیوانات بسیار دیگر هم دارد، (نهر...، نهریست در ولایت سالونیک که از کوهی واقع در شمال قضای استرومیتزا سرچشمه گرفته از جهت شمالی قصبه ای مسمّی بهمین اسم وارد شده بنای جریان را گذاشته بقضای پتریچ از سنجاق سیروس درمی آید و بعد از طی ّ یک مسافت بالغ بر 95 هزار گز به نهر استرومه یعنی قره صو (آب سیاه) میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
خاندان استره، خاندانی از اشراف فرانسه، که شعبه بسیار مشهور آن، شعبه پیکاردی است و از این شعبه است: ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1486- 1571 میلادی). انتوان، پسر ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1507- 1600 میلادی). گابریل، مولد کاخ بوردزیِر (تورِن) دختر انتوان، محبوبۀ هانری چهارم، که از وی دو پسر داشت: سِزار و الکساندردُواندُم (1573- 1599). فرانسواآنیبال، مارکی دُکَر، مارشال فرانسه (1573 -1670). ژان، پسر فرانسوای مزبور، مارشال فرانسه، مولد پاریس. وی در محاربات آنتیل شرکت داشت و کایِن رااز هلندیها بازگرفت (1624- 1707). ویکتورماری، پسر ژان اخیر، مارشال فرانسه و معاون امیرالبحر، مولد پاریس (1660- 1737 میلادی) ، (قضای ِ...، قضائی است و آن علاوه بر مرکز 65قریه دارد و چهار طرف آن محاط بجبال شامخه میباشد، نهر استرومیتزا از شمال غربی داخل این خاک شده رو بسوی جنوب شرقی روان میگردد. این رودخانه نهرهای بسیاراز چپ و راست همراه می برد. قضای مزبور از طرف شمال بولایت قصوه و از سوی مغرب به قضاهای کوپریلی و تکوش و از جانب جنوب بقضاهای طویران و عورتحصار و از جهت مشرق بقضای پتریچ از سنجاق سیروس محدود و محاط است وسکنۀ آن مرکب از مسلم و ترک، و بلغار، روم و کلیمی و قبطی است. در این قضا یک باب رشدیه و دو باب مدرسه رومی و 21 باب مدرسه اسلامی و 10 باب مدرسه مخصوص نصارا برای اطفال دائر است و اراضی این قطعه بسیارحاصلخیز و پربرکت و مساعد برای کشت و زرع میباشد. تقریباً 60000 دنم (مقیاس سطحی است که طول و عرضش مساوی 40 قدم میباشد) از اراضی کشت و زرع میشود. محصولاتش عبارت است از: گندم، ذرّت و حبوبات دیگر، پنبه، تنباکو، تریاک و غیره، کرم پیله و عسل آن نیز فراوان است، قریب 60000 رأس گوسفند و نزدیک به 35000 رأس بز و گاو و اسب و حیوانات بسیار دیگر هم دارد، (نهرِ...، نهریست در ولایت سالونیک که از کوهی واقع در شمال قضای استرومیتزا سرچشمه گرفته از جهت شمالی قصبه ای مسمّی بهمین اسم وارد شده بنای جریان را گذاشته بقضای پتریچ از سنجاق سیروس درمی آید و بعد از طی ّ یک مسافت بالغ بر 95 هزار گز به نهر استرومه یعنی قره صو (آب سیاه) میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
آلتی است که بدان سر تراشند و بعربی موسی گویند. (برهان). چون موی سر را بدان بسترند یعنی پاک و محو سازند، به این اسم موسوم است. (انجمن آرا). موسی. (منتهی الارب). محلق. محلقه. حنفاء. (منتهی الارب). تیغ. تیغ سرتراشی. مردوده. (منتهی الارب). مخفف آن: ستره: هرچه داشت پاک بستدند پس پوستش بکشیدند چون استرۀ حجام بر آن رسید گذشته شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 602). و هر سه روزه استره بر سر راندن و آنچه برآمده باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زن حجّام...دیری توقف کرد و استره بدو داد. (کلیله و دمنه). حجّام... استره در تاریکی شب بینداخت. (کلیله و دمنه). لیک داند موینه پرداز کو بر کدامین تیز باید استره. نظام قاری (ص 25). ز آهن همی زاید این هر دو چیز یکی تیغ هندی دگر استره. (از قرهالعیون). استره گرچه دمی تیز یافت مو سترد مو نتواند شکافت. ؟ - استره لیسیدن، کنایه از دلیری و بی باکی و جانبازی کردن آمده. (انجمن آرای ناصری).
آلتی است که بدان سر تراشند و بعربی موسی گویند. (برهان). چون موی سر را بدان بسترند یعنی پاک و محو سازند، به این اسم موسوم است. (انجمن آرا). موسی. (منتهی الارب). محلق. مِحلَقه. حنفاء. (منتهی الارب). تیغ. تیغ سرتراشی. مردوده. (منتهی الارب). مخفف آن: ستره: هرچه داشت پاک بستدند پس پوستش بکشیدند چون استرۀ حجام بر آن رسید گذشته شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 602). و هر سه روزه استره بر سر راندن و آنچه برآمده باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زن حجّام...دیری توقف کرد و استره بدو داد. (کلیله و دمنه). حجّام... استره در تاریکی شب بینداخت. (کلیله و دمنه). لیک داند موینه پرداز کو بر کدامین تیز باید استره. نظام قاری (ص 25). ز آهن همی زاید این هر دو چیز یکی تیغ هندی دگر استره. (از قرهالعیون). استره گرچه دمی تیز یافت مو سترد مو نتواند شکافت. ؟ - استره لیسیدن، کنایه از دلیری و بی باکی و جانبازی کردن آمده. (انجمن آرای ناصری).
مانده شده. (برهان) (مؤید الفضلاء). عاجز. (رشیدی). وامانده. (رشیدی) (سروری). ستوه. (جهانگیری). بجان آمده. زلّه شده. بتنگ آمده. (برهان) : پلنگ دژ برازی دید بر کوه که شیر چرخ گشت از کینش استوه. ابوشکور. ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد ز انبوه او کوه استوه شد. فردوسی. من ز بار گنه چو کوه شدم وز تن و جان خود ستوه شدم. سنائی. چو زآن سیلها برگذشتی چو کوه ازین قطره ها هم نگردی ستوه. نظامی.
مانده شده. (برهان) (مؤید الفضلاء). عاجز. (رشیدی). وامانده. (رشیدی) (سروری). ستوه. (جهانگیری). بجان آمده. زلّه شده. بتنگ آمده. (برهان) : پلنگ دژ برازی دید بر کوه که شیر چرخ گشت از کینش استوه. ابوشکور. ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد ز انبوه او کوه استوه شد. فردوسی. من ز بار گنه چو کوه شدم وز تن و جان خود ستوه شدم. سنائی. چو زآن سیلها برگذشتی چو کوه ازین قطره ها هم نگردی ستوه. نظامی.