جدول جو
جدول جو

معنی کستنه

کستنه
لاتینی تازی گشته شاه بلوت از گیاهان
تصویری از کستنه
تصویر کستنه
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با کستنه

کرتنه

کرتنه
عنکبوت: (زدام کار تنه چون مگس فرار کند فضای روزی او بسته راه پروازش) (رکن بکرانی)، نسج عنکبوت کار تنک
کرتنه
فرهنگ لغت هوشیار

استنه

استنه
کرسی کانتن مُز، از ناحیت وِردون در ساحل رود مُز، دارای 3183 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد و فولادسازی دارد
لغت نامه دهخدا

کرتنه

کرتنه
کرتینه. (آنندراج). تار عنکبوت. (ناظم الاطباء). نسج عنکبوت. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به کرتینه، کارتنک و کارتنه شود
لغت نامه دهخدا

کستانه

کستانه
قریه ای است بین ری و ساوه و قسطانی بدانجا منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

کستانه

کستانه
کستنه. ظاهراً از کلمه لاتینی کستانه مأخوذ است. شاه بلوط. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کسانه

کسانه
دیگری. دیگران. غیر. آنکه خودی نیست. اجنبی. (یادداشت مؤلف) :
بیدار و هشیوار مرد ننهد
دل بر وطن و خانه کسانه.
ناصرخسرو.
آمدنی اندرین سرای کسانند
خیره برون شو از این سرای کسانه.
ناصرخسرو.
نبینی همه خویشتن را نشسته
غریب و سپنجی ب خانه کسانه.
ناصرخسرو.
، آدمی و انسانی و مانند انسان، انسانیت و مروت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا