جدول جو
جدول جو

معنی استملال - جستجوی لغت در جدول جو

استملال
(مَ نَ)
املال. (زوزنی). بستوه آمدن. (منتهی الارب) ، مدد خواستن به شعاع و روشنی جستن. یقال: استنار به، اذا استمد شعاعه، دور داشتن زن را از تهمت. (منتهی الارب) ، فیروزی یافتن. پیروزی یافتن. یقال: استنار علیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
استملال
به ستوه آمدن
تصویری از استملال
تصویر استملال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استذلال
تصویر استذلال
کسی را ذلیل پنداشتن، خوار و ناچیز شمردن، خوار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استهلال
تصویر استهلال
نگاه کردن به آسمان جهت دیدن هلال در شب اول ماه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استملاک
تصویر استملاک
جایی را ملک خود قرار دادن و آن را مالک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحلال
تصویر استحلال
حلالیت خواستن، مباح دانستن، حلال دانستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استمهال
تصویر استمهال
مهلت خواستن، طلب مهلت کردن، زمان خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استظلال
تصویر استظلال
پناه بردن به سایه، در سایه نشستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
آزادی داشتن، به آزادی کاری کردن، بدون مداخلۀ کسی کار خود را اداره کردن، در علوم سیاسی آزادی دولت ها در ادارۀ امور کشور، تصمیم گیری و قانون گذاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استدلال
تصویر استدلال
آوردن برای ثابت کردن مطلبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استذلال
تصویر استذلال
ناچیز و خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رواخواست بحلی خواستن حلال کردن طلبیدن، حلال ساختن حلال شمردن، حلال ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
دلیل خواستن دلیل جستن رهنمون جستن، دلیل آوردن حجت آوردن،جمع استدلالات. دلیل آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبلال
تصویر استبلال
به خواهی بهبود جویی
فرهنگ لغت هوشیار
نوماه جستن، نوماه دمیدن ماه نو دیدن ماه نو جستن، هویدا شدن ماه نو. یا براعت استهلال. صنعتی است ادبی و آن آغاز کردن سخنی است بطرزی که کاملا مناسب با مقصود باشد و خوش افتد. ماه نو دیدن، جستجوی ماه کردن، هلال دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استضلال
تصویر استضلال
گمراه خواستن گمراهاندن سایه جویی، خواهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطلال
تصویر استطلال
به زیر نگریستن چشم پایین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استزلال
تصویر استزلال
لغزیدن، لغزیدن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استسلال
تصویر استسلال
بر کشیدن شمشیروجزآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استملاح
تصویر استملاح
نمکین خواستن، نمکین یافتن (نمکین ملیح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استملاک
تصویر استملاک
هیرخواهی (هیر ملک)، هیرداری تملک به ملک گرفتن تصرف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مولش خواهی (مولش مهلت) زمان خواستن درنگ جستن زمان خواستن مهلت خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
شاماخ پروری (شاماخ غلات) طلب غله کردن غله گرفتن غله برداشتن، طلب غله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی برداشتن و بلند کردن، بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا)، بدون مداخله کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
((اِ تِ))
خودمختار بودن، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استدلال
تصویر استدلال
((اِ تِ))
دلیل خواستن، دلیل آوردن، مفرد استدلالات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استضلال
تصویر استضلال
((اِ تِ))
میل به سایه و در آن نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استغلال
تصویر استغلال
((اِ تِ))
طلب غله کردن، غله گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استهلال
تصویر استهلال
((اِ تِ))
ماه نو دیدن، پدیدار شدن ماه نو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استملاء
تصویر استملاء
((اِ تِ))
املا پرسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استملاک
تصویر استملاک
((اِ تِ))
تملک، به ملک گرفتن، تصرف کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استمهال
تصویر استمهال
((اِ تِ))
مهلت خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استحلال
تصویر استحلال
((اِ تِ))
حلالی طلبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
خود سالاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استدلال
تصویر استدلال
فرنایش، شوند آوری، فرنود زنی، فرنود آوری
فرهنگ واژه فارسی سره