جدول جو
جدول جو

معنی استقلال

استقلال
آزادی داشتن، به آزادی کاری کردن، بدون مداخلۀ کسی کار خود را اداره کردن، در علوم سیاسی آزادی دولت ها در ادارۀ امور کشور، تصمیم گیری و قانون گذاری
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با استقلال

استقلال

استقلال
جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی برداشتن و بلند کردن، بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا)، بدون مداخله کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

استقلال

استقلال
خودمختار بودن، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه
استقلال
فرهنگ فارسی معین