جدول جو
جدول جو

معنی استرن - جستجوی لغت در جدول جو

استرن
(اِ تِ)
لورنس. نویسندۀ انگلیسی، مولد کلنمل (ایرلاند). او راست: تریسترام شاندی ومسافرت احساساتی. وی نویسنده ای مبتکر و فکاهی حساس است. (1713- 1768 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استرا
تصویر استرا
(پسرانه)
ستاره، نام همسر یهودی خشایارشا که مدفن او در همدان است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نسترن
تصویر نسترن
(دخترانه)
گلی سفید و زیبا از گونه های نرگس، گلی شبیه رز به رنگهای صورتی سفید و زرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وسترن
تصویر وسترن
وسترن (Western) یکی از ژانرهای محبوب و تاثیرگذار در تاریخ سینما است که معمولاً داستان های آن در دوران قرن نوزدهم در غرب آمریکا اتفاق می افتد. این ژانر شامل ماجراهای مربوط به کابوی ها، قانون شکنان، سرخ پوستان، و ماجراجویی های مربوط به غرب وحشی است. فیلم های وسترن به طور معمول شامل صحنه های تیراندازی، دوئل ها، تعقیب و گریزها و نبردهای بین شخصیت های مختلف هستند.
ویژگی های ژانر وسترن:
1. موقعیت جغرافیایی :
- فیلم های وسترن معمولاً در مناطق بیابانی، شهرهای مرزی و روستاهای کوچک در غرب آمریکا اتفاق می افتند.
- مناظر طبیعی وسیع، کوهستان ها و دشت ها از ویژگی های بارز این ژانر هستند.
2. شخصیت ها :
- کابوی ها : شخصیت های اصلی این ژانر، معمولاً قهرمانانی هستند که مهارت بالایی در سوارکاری و تیراندازی دارند.
- قانون شکنان : معمولاً ضدقهرمانانی هستند که در تعقیب و گریز با قانون و نیروهای امنیتی قرار دارند.
- کلانترها : نماد قانون و نظم در این فیلم ها که اغلب با قانون شکنان درگیر هستند.
- بومیان آمریکا : که نقش های متفاوتی از دشمنان تا همکاران و همراهان شخصیت های اصلی دارند.
3. تم ها :
- نبرد بین خیر و شر : یکی از تم های اصلی وسترن، نبرد بین نیروهای خوب و بد است.
- انتقام : بسیاری از داستان های وسترن حول محور انتقام و عدالت شخصی می چرخند.
- بقا : تلاش برای بقا در شرایط سخت و بی رحمانه غرب وحشی.
- تمدن در برابر طبیعت وحشی : تقابل بین تمدن و طبیعت بی رحم و وحشی.
4. سبک بصری و موسیقی :
- نورپردازی : اغلب از نورپردازی های طبیعی استفاده می شود تا حس واقع گرایانه تری ایجاد کند.
- موسیقی : موسیقی های خاصی که حس ماجراجویی و تنش را منتقل می کنند، مانند آثار آهنگسازانی چون انیو موریکونه.
نمونه های معروف فیلم های وسترن:
1. The Good, the Bad and the Ugly (خوب، بد، زشت) :
- کارگردان: سرجیو لئونه
- این فیلم یکی از معروف ترین و تاثیرگذارترین فیلم های وسترن اسپگتی است که با موسیقی به یادماندنی انیو موریکونه شناخته می شود.
2. Unforgiven (نابخشوده) :
- کارگردان: کلینت ایستوود
- داستان یک کابوی بازنشسته که برای آخرین بار به دنیای خشونت بازمی گردد تا انتقام بگیرد.
3. Once Upon a Time in the West (روزی روزگاری در غرب) :
- کارگردان: سرجیو لئونه
- داستانی پیچیده درباره انتقام و تلاش برای بقا در غرب وحشی.
4. True Grit (شهامت واقعی) :
- کارگردان: برادران کوئن
- داستان دختری جوان که به دنبال انتقام مرگ پدرش با کمک یک کلانتر مسن است.
تاثیرات ژانر وسترن:
- سینما : ژانر وسترن تاثیر بسزایی بر سایر ژانرهای سینمایی داشته و عناصر آن در فیلم های اکشن، ماجراجویی و حتی علمی تخیلی دیده می شود.
- فرهنگ عامه : شخصیت ها، داستان ها و موسیقی های وسترن به بخش های مهمی از فرهنگ عامه تبدیل شده اند.
- تلویزیون : سریال های وسترنی مانند `Gunsmoke` و `Bonanza` نیز نقش مهمی در تاریخ تلویزیون داشته اند.
نکات کلیدی در ساخت فیلم وسترن:
1. توجه به جزییات تاریخی : بازسازی دقیق لباس ها، اسلحه ها و معماری دوران غرب وحشی.
2. انتخاب لوکیشن های مناسب : استفاده از مناظر طبیعی و مکان های بکر برای خلق فضای وسترن.
3. توسعه شخصیت های قوی : شخصیت هایی با انگیزه ها و داستان های پیچیده که به جذابیت و عمق داستان کمک می کنند.
4. موسیقی مناسب : استفاده از موسیقی که بتواند حس و حال غرب وحشی را منتقل کند.
ژانر وسترن با ترکیب ماجراجویی، درام و اکشن به ایجاد داستان هایی فراموش نشدنی و جذاب کمک کرده و همچنان یکی از محبوب ترین و تاثیرگذارترین ژانرهای سینما است.
وسترن ژانر یا گونه ای از فیلمهاست که با عناصری از قبیل اسب، مردتنها، مزرعه، درگیری خوب وبد، هفت تیر کش و... شناخته می شود و در دهه های پیشین بسیار رواج داشته است. ”جان فورد“ به ساخت این نوع فیلمها شهره بود. ”جان وین“ نیز شخصیت شناخته شده ی این ”ژانر“ است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از استون
تصویر استون
ستون، پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، پشتیبان، تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استره
تصویر استره
تیغی که با آن موهای سر و صورت را می تراشند، تیغ سرتراشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استین
تصویر استین
آستین، قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را می پوشاند، دهانۀ خیک و مشک، طریقه و راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسترن
تصویر نسترن
نام درختچه و گلی خوش بو به رنگ سرخ یا سفید، کوچک تر از گل سرخ که در هر شاخه اش چندین گل شکفته می شود، ترن، نستر، نسترون برای مثال سر نسترن را ز موی سپید / سیاهی ده از سایۀ مشک بید (نظامی۵ - ۷۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انترن
تصویر انترن
دانشجوی پزشکی که به منظور ورزیده شدن در رشتۀ خود، چند ترم آخر تحصیل را در بیمارستان و زیر نظر استادان به مداوای بیماران بپردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استرنگ
تصویر استرنگ
گیاه سمّی مهرگیاه، برای مثال بی یاد حق مباش که بی یاد و ذکر حق / نزدیک اهل و عقل چه مردم چه استرنگ (سوزنی - ۲۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ نِ)
کرسی کانتون مارن، از ناحیت اپرنه، در ساحل گران مرن، دارای 1560 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ تَ رَ)
مردم گیاه. یبروح الصنم. (جهانگیری). مهرگیاه. یبروح الصنم باشد که در ملک چین روید بصورت مردم و هرکه آنرا بکند بمیرد، لهذا در وقتی که آنرا میجویند حوالی آنرا خالی کنند و سگی گرسنه حاضر کنند ریسمانی بر آن گیاه بندند و سر دیگر بر گردن آن سگ و قدری نان پیش آن سگ اندازند دورتر به آن سگ و سگ به واسطۀ برداشتن نان زور کند و آن گیاه را بکند فی الحال سگ بمیرد و از این جهت آنرا سگ کنک و سگ کن گویند. (سروری). نباتی بود بصورت مردم روید هم نر باشد هم ماده. (فرهنگ اسدی نخجوانی). مردم گیاه باشد و آن گیاهیست مانند مردم و نگونسار بود و ریشه آن بجای موی سر باشد نرو ماده بهم درآمیخته و دستها در گردن یکدیگر کرده وپایها در هم محکم نموده. گویند هر کس آن گیاه را بکند هلاک شود پس بدین واسطه اگر کسی خواهد آنرا بکند اول حوالی و اطراف آنرا خالی میکند و سگی گرسنه را ریسمانی بر کمر می بندد و سر دیگر ریسمان را بر ریشه آن و قدری گوشت در پیش آن سگ بدور می اندازد تا بقوت آن سگ گیاه از بیخ کنده میشود و سگ بعد از چند روز میمیرد و آنرا سگ کن به این اعتبار میگویند ویبروح الصنم خوانند و گویند اگر کسی بنام شخصی یک عضو از اعضای او را جدا کند در همان روز یا روز دیگر همان عضو آن شخص را جدا کنند. (برهان). صاحب مؤید الفضلاء گوید: در اداه گفته است که در ختن روید و در بعضی حلب نوشته اند که بهندی آنرا لکهان گویند اما در لکهان این خاصیت نیست که هرکه بکند بمیرد. کاتب او را بسیار دیده است، بیخ او مانند صورت آدمی باشد و نر و ماده نیز میشود، آنچه نر باشد آنرا اگر عقیمه زن با شیر ماده گاو بخورد اغلب است که بکرم الله آبستن شود - انتهی. گیاهی است که بیخ آن بصورت آدمی است و آنرا بعربی یبروج بوزن دیجور گویند. صاحب قاموس گوید: بیخ تفاح دشتی است و بجهت مناسبت ترکیب آدمی آنرا مردم گیاه خوانند چون مشهور است که هرکه آنرا بکند در آن سال بمیرد سگی را بر آن بندند و نان در پیش سگ افکنند اندکی دور که دهان سگ بدان نرسد که بقصد خوردن نان سگ قوت کند و ریشه آن کنده شود و آنرا سگ کن نیز گویند. صاحب شرفنامه گوید که بتجربت رسیده چنین که مشهور است نیست. (انجمن آرا). آنچه گفته که کننده آن بمیرد خلاف واقعاست و در شرفنامه گوید که بهندی لکهمنان گویند و مکرر آزموده شده آن خاصیت ندارد. (رشیدی) :
هند چون دریای خون شد چین چو دریابار او
زین قبل روید بچین بر شبه مردم استرنگ.
عسجدی.
همیشه تا به زبان گشاده و دل پاک
سخن نگوید همچون تو و چو من سترنگ.
فرخی.
همه خاک او نرم چون توتیا
بر او مردمی رسته همچون گیا...
همان از گیاهان با بوی و رنگ
شناسنده خواند ورا استرنگ
از آن هرکه کندی فتادی ز پای
چو ایشان شدی بی روان هم بجای
بگاوان از آن چند خوردند و برد
هر آن گاو کآن کند بر جای مرد.
اسدی.
در استرنگ هیأت مرم نهاده حق
مردم گیاه اسم و علم یافت استرنگ.
سوزنی.
بی یاد حق مباش که بی یاد و ذکرحق
نزدیک اهل عقل چه مردم چه استرنگ.
سوزنی.
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ.
سوزنی.
و مخفف آن سترنگ است:
از آن جهت که ترا بندگان ز چین آرند
بشبه مردم روید بحد چین سترنگ.
عسجدی یا ازرقی.
لفاح. لفاحه. تفاح الجن. لعبت مطلقه. لعبت معلقه. مندعوره (شاید مصحف ماندراگرا). تفاح بری. مهر. سابیزج. سابیزک. شجرۀ سلیمان. سراج القطرب. یم رده
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نوعی کجاوه قدیمی که در بعضی از ممالک شمالی اروپا معمول بوده است و معمولاً آنرا بر روی دو چوب قرار میداده و دو اسب، یکی از جلو و دیگری از عقب بدان می بسته اند. زنان قدیم رومی نیز از آن استفاده میکرده اند
لغت نامه دهخدا
لغت سریانی است و به یونانی جندبادستر و فاطونیقی نامندو به فارسی بستان افروز است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
یکی ازگونه های وحشی وخودروی گل سرخ است که پایه پیوندبرای انواع گل سرخ قرارمیگیردگلاسکانه بنکلشجره العلیق ایت مورنی کلیک (ازجوشانده ریشه این درخت درمعالجه مرض هاری استفاده میشودونیز میوه اش بعنوان قابض درتداوی بمصرف میرسد) : نسترن لولوی بیضادارداندرمرسله ارغوان لعل بدخشی دارداندرگوشوار. (فرخی. چهارمقاله. 60 دیوان فرخی. عبد. 177)، رخساروبناگوش معشوق: بصدهزارکرشمه بزلف درنگرد چوبادسنبلش ازنسترنش بردارد. (عثمان مختاری. چا. همائی. 54) یانسترن پرپر. گل رشتی. یانسترن زرد. گل زرد. یانسترن سفید. گونه ای نسترن که دارای گلهای سفیداست. یانسترن عطری. گونه ای نسترن که دارای گلهای قرمزومعطراست نسترن قرمز. یانسترن قرمز. نسترن عطری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انترن
تصویر انترن
کارآموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسترن
تصویر اکسترن
فرانسوی نو کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استردن
تصویر استردن
ستردن، پاک کردن، محوساختن، محو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرق
تصویر استرق
پارچه ابریشم وزر بفته
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از راسته استرکها که اغلب در نواحی حاره میروید (بندرت در نواحی معتدل دیده میشود) برگهایش ساده و منفرد و بدون زبانک و پوشیده از کرک گلهایش دارای تقارن محوری با تقسیمات 5 تایی است. پرچمهایش در دو ردیف قرار گرفته اند و میوه اش شفت یاسته میباشد اصطرک شجر استرک درخت صمغ استرک درخت استرک قره بوخور قره کونوک آغاجی شجر سطرکا شجره الاسطرسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرون
تصویر استرون
نازا، زنی را گویند که هرگز نزاید و او را به عربی عقیمه گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استره
تصویر استره
آلتی که بدان موی سر و صورت تراشند تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدن
تصویر استدن
گرفتن چیزی ستدن ستادن اخذ کردن، تسخیر کردن تصرف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسترن
تصویر نسترن
((نَ تَ رَ))
گلی است خوشبوی به رنگ سرخ یا سفید که درختش خاردار است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استردن
تصویر استردن
((اُ تُ دَ))
تراشیدن موی، پاک کردن، محو ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انترن
تصویر انترن
((اَ تِ))
دانش آموز شبانه روزی، کارآموز پزشکی در بیمارستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استون
تصویر استون
((اُ))
ستون، پایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استدن
تصویر استدن
((اِ تَ دَ))
ستدن، گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اَ))
جای خواب، آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرون
تصویر استرون
((اَ تَ وَ))
نازا، زنی که بچه نیاورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استره
تصویر استره
((اُ تُ رِ))
تیغ، ابزاری که با آن موی سر و صورت را تراشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اُ))
بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اِ))
به پشت خوابیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
ایالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکسترن
تصویر اکسترن
نوکار
فرهنگ واژه فارسی سره