معنی انترن - فرهنگ فارسی معین
معنی انترن
- انترن((اَ تِ))
- دانش آموز شبانه روزی، کارآموز پزشکی در بیمارستان
تصویر انترن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با انترن
انترن
- انترن
- دانشجوی پزشکی که به منظور ورزیده شدن در رشتۀ خود، چند ترم آخر تحصیل را در بیمارستان و زیر نظر استادان به مداوای بیماران بپردازد
فرهنگ فارسی عمید
انترن
- انترن
- دانش آموز شبانه روزی، بزور برکندن چیزی. (از اقرب الموارد) ، دارو به بینی خویش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). استعاط. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انتان
- انتان
- ناخوش بوی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بوی بد گرفتن. (ناظم الاطباء). گندا شدن. (تاج المصادر بیهقی). بدبوی و گندیده شدن. (از اقرب الموارد) ، سخت دم زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بشدت نفس کشیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انتون
- انتون
- نام یکی از سرداران رومی که با ایران جنگ کرد و شکست خورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
انتره
- انتره
- قسمی است از غله. (مؤید الفضلاء) ، گونه برگردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) :اُنتشف لونه (مجهولاً) ، برگردید گونۀ آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گونه بگشتن. (یادداشت مؤلف) ، آب در خود چیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
انترج
- انترج
- یکی از انواع ترنج است که اترج نیز گویند. (از شعوری ج 1 ورق 144 ب). ترنج. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
استرن
- استرن
- لورِنس. نویسندۀ انگلیسی، مولد کلُنْمِل (ایرلاند). او راست: تریسترام شاندی ومسافرت احساساتی. وی نویسنده ای مبتکر و فکاهی حساس است. (1713- 1768 میلادی)
لغت نامه دهخدا