جدول جو
جدول جو

معنی آکج - جستجوی لغت در جدول جو

آکج
کجک، چنگک، قلاب آهنی
تصویری از آکج
تصویر آکج
فرهنگ فارسی عمید
آکج(کَ)
قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بدان یخ در یخدان افکنند. یخ گیر، قلابی بزرگ آهنین بر سر چوبی کرده که بدان کشتی دشمن فراکشیدندی یا مرد از کشتی دشمن ربودندی:
بجستند تاراج و زشتیش را
به آکج کشیدند کشتیش را.
عنصری.
، علف شیران. زعرور. تفاح البرّی. اکج. شاید زالزالک و کویج یا ازگیل
لغت نامه دهخدا
آکج((کَ))
چنگک، قلاب آهنی
تصویری از آکج
تصویر آکج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آکو
تصویر آکو
(پسرانه)
قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آکوج
تصویر آکوج
ازگیل، میوه ای کروی شکل، گوشتالو، قهوه ای رنگ، شیرین و کمی گس، درختچۀ خاردار و جنگلی این میوه با گل های سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکو
تصویر آکو
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، کوچ، هامه، کلیک، مرغ شباویز، بایقوش، پشک، پش، کوف، کلک، پژ، بوف، بیغوش، کول، بوم، شباویز، پسک، چغو، مرغ بهمن، اشوزشت، کنگر، کوکن، مرغ شب آویز، مرغ حق، چوگک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکن
تصویر آکن
آکندن، پسوند متصل به واژه به معنای ا کننده مثلاً پشم آکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکل
تصویر آکل
خورنده، ویژگی کسی یا چیزی که غذا می خورد، نان خور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکر
تصویر آکر
واحد اندازه گیری سطح برابر با حدود ۴۰۴۶ مترمربع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکج
تصویر سکج
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سیج، زبیب، هولک، برای مثال همچو انگور آبدار بدی / نون شدی چون سکج ز پیری خشک (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکپ
تصویر آکپ
لپ، گرداگرد درون دهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکج
تصویر سکج
انگوری که در آفتاب یا سایه خشک کرده باشند مویز
فرهنگ لغت هوشیار
بندگاه میان ساعد و بازو از طرف بیرون: مرفق، از فنون کشتی گیری در خاک است و آن عبارتست از اینکه کت طرف را گرفته درو میکنند بطوریکه پشت طرف بخاک رسد. نوعی ازآن ایستاده عمل میشود و آنرا (آرنج سر پا) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککج
تصویر ککج
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکا
تصویر آکا
ترکی برادر کلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکب
تصویر آکب
گرداگرد درون دهان لپ لنبوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکپ
تصویر آکپ
داخل دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکس
تصویر آکس
فرانسوی آسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکل
تصویر آکل
خورنده، پادشاه خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکو
تصویر آکو
بوم، جغد
فرهنگ لغت هوشیار
قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بوسیله آن یخ در یخدان افکنند یخ گیر، قلاب بزرگ آهنین که آنرا بر سر چوبی کرده بوسیله آن کشتی دشمن میربودند کجک چنگک قلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلج
تصویر آلج
اژدف زعرور آلج آلوی کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بوسیله آن یخ در یخدان افکنند یخ گیر، قلاب بزرگ آهنین که آنرا بر سر چوبی کرده بوسیله آن کشتی دشمن میربودند کجک چنگک قلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبج
تصویر آبج
نشانه کمان گروهه، آلتی در زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگج
تصویر آگج
((گَ))
چنگک، قلاب آهنی، آکج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکپ
تصویر آکپ
((کُ))
گرداگرد درون دهان، لپ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکل
تصویر آکل
((کِ))
خورنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکو
تصویر آکو
اگو، بوم، جغد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکب
تصویر آکب
((کُ))
گرداگرد درون دهان، لپ، آکپ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکج
تصویر سکج
((سَ کَ))
مویز، انگور خشک کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبج
تصویر آبج
((بَ))
نشانه کمان گروهه، آلتی در زراعت، آبچ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکت
تصویر آکت
پرده، دات، کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکس
تصویر آکس
آسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکل
تصویر آکل
پادشاه، خورنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکا
تصویر آکا
ابر برادر، برادر کلان
فرهنگ واژه فارسی سره