قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بدان یخ در یخدان افکنند. یخ گیر، قلابی بزرگ آهنین بر سر چوبی کرده که بدان کشتی دشمن فراکشیدندی یا مرد از کشتی دشمن ربودندی: بجستند تاراج و زشتیش را به آکج کشیدند کشتیش را. عنصری. ، علف شیران. زعرور. تفاح البرّی. اکج. شاید زالزالک و کویج یا ازگیل
قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بدان یخ در یخدان افکنند. یخ گیر، قلابی بزرگ آهنین بر سر چوبی کرده که بدان کشتی دشمن فراکشیدندی یا مرد از کشتی دشمن ربودندی: بجستند تاراج و زشتیش را به آکج کشیدند کشتیش را. عنصری. ، علف شیران. زعرور. تفاح البرّی. اَکَج. شاید زالزالک و کویج یا ازگیل
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، کوچ، هامه، کلیک، مرغ شباویز، بایقوش، پشک، پش، کوف، کلک، پژ، بوف، بیغوش، کول، بوم، شباویز، پسک، چغو، مرغ بهمن، اشوزشت، کنگر، کوکن، مرغ شب آویز، مرغ حق، چوگک
جُغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، کوچ، هامِه، کَلیک، مُرغ شَباویز، بایقوش، پَشک، پُش، کوف، کَلِک، پُژ، بوف، بَیغوش، کول، بوم، شَباویز، پَسَک، چَغو، مُرغ بَهمَن، اَشوزُشت، کُنگُر، کوکَن، مُرغ شَب آویز، مُرغ حَق، چوگَک
بندگاه میان ساعد و بازو از طرف بیرون: مرفق، از فنون کشتی گیری در خاک است و آن عبارتست از اینکه کت طرف را گرفته درو میکنند بطوریکه پشت طرف بخاک رسد. نوعی ازآن ایستاده عمل میشود و آنرا (آرنج سر پا) گویند
بندگاه میان ساعد و بازو از طرف بیرون: مرفق، از فنون کشتی گیری در خاک است و آن عبارتست از اینکه کت طرف را گرفته درو میکنند بطوریکه پشت طرف بخاک رسد. نوعی ازآن ایستاده عمل میشود و آنرا (آرنج سر پا) گویند