قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بدان یخ در یخدان افکنند. یخ گیر، قلابی بزرگ آهنین بر سر چوبی کرده که بدان کشتی دشمن فراکشیدندی یا مرد از کشتی دشمن ربودندی: بجستند تاراج و زشتیش را به آکج کشیدند کشتیش را. عنصری. ، علف شیران. زعرور. تفاح البرّی. اَکَج. شاید زالزالک و کویج یا ازگیل