معنی polować - جستجوی لغت در جدول جو
polować
شکار کردن، درّنده، شکار
ادامه...
شِکار کَردَن، دَرَّندِه، شِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
powołać
کمیسیون دادن، کنترل کنید
ادامه...
کُمیسیون دادَن، کُنتُرُل کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
plowa
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
pozwać
شکایت کردن، تشکیل
ادامه...
شِکایَت کَردَن، تَشکیل
دیکشنری لهستانی به فارسی
połowa
نیمه، ناخودآگاه
ادامه...
نِیمِه، ناخُودآگاه
دیکشنری لهستانی به فارسی
porwać
ربودن، آدم ربایی
ادامه...
رُبودَن، آدَم رُبایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
hodować
تولید مثل کردن، تکثیر کنند
ادامه...
تَولِید مِثل کَردَن، تَکثِیر کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
kodować
کدگذاری کردن، کدگذاری، کروی
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُدگُذاری، کُرَوی
دیکشنری لهستانی به فارسی
izolować
جدا کردن، تقسیم کردن، عایق بندی کردن، گرم شدن
ادامه...
جُدا کَردَن، تَقسیم کَردَن، عایِق بَندی کَردَن، گَرم شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
gotować
جوش آوردن، به سرعت رشد می کنند، پختن، پخته شده
ادامه...
جوش آوَردَن، بِه سُرعَت رُشد مِی کُنَند، پُختَن، پُختِه شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
celować
هدف قرار دادن، هدف، هدف گذاری کردن، هدفمند
ادامه...
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف، هَدَف گُذاری کَردَن، هَدَفمَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
promować
ترویج کردن، تردید کنید
ادامه...
تَرویج کَردَن، تَردِید کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
pokonać
غلبه کردن، شکست، شکست دادن، گمشده، نادرست
ادامه...
غَلَبِه کَردَن، شِکَست، شِکَست دادَن، گُمشُدِه، نادُرُست
دیکشنری لهستانی به فارسی
polecać
پیشنهاد کردن، پیشنهاد می کند
ادامه...
پیشنَهاد کَردَن، پیشنَهاد می کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
polerować
صاف و برّاق کردن، همخوٰان
ادامه...
صاف و بَرّاق کَردَن، هَمخوٰان
دیکشنری لهستانی به فارسی
poluzować
شل کردن، آشفته
ادامه...
شُل کَردَن، آشُفتِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
pompować
پمپ کردن، باد کرده
ادامه...
پُمپ کَردَن، باد کَردِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
polewać
مرغ را چرب کردن، مرغ
ادامه...
مُرغ را چَرب کَردَن، مُرغ
دیکشنری لهستانی به فارسی
podlewać
آب دادن، آبیاری
ادامه...
آب دادَن، آبیاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
pakować
بسته بندی کردن، بسته، ترکیب کردن، جعبه کردن، تقلّب
ادامه...
بَستِه بَندی کَردَن، بَستِه، تَرکیب کَردَن، جَعبِه کَردَن، تَقَلُّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
panować
حکومت کردن، طمع
ادامه...
حُکومَت کَردَن، طَمَع
دیکشنری لهستانی به فارسی
parować
بخار کردن، بخار پز کردن، جفت کردن، دروغگویی ها، تبخیر شدن
ادامه...
بُخار کَردَن، بُخار پَز کَردَن، جُفت کَردَن، دُروغگویی ها، تَبخِیر شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
pasować
مناسب بودن، درست است، متناسب بودن، متناقض، مساوی بودن، همکار
ادامه...
مُناسِب بودَن، دُرُست اَست، مُتِناسِب بودَن، مُتِناقِض، مُساوی بودَن، هَمکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
pikować
غش کردن، غصب کردن
ادامه...
غَش کَردَن، غَصب کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
piłować
ارّه کردن، گرانبها
ادامه...
اَرِّه کَردَن، گِرانبَها
دیکشنری لهستانی به فارسی
malować
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ، رُوشَنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
falować
موج دار کردن، موجود است
ادامه...
مُوج دار کَردَن، مُوجود اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
dotować
یارانه دادن، دستیار
ادامه...
یارانِه دادَن، دَستیار
دیکشنری لهستانی به فارسی
tonować
تنظیم کردن لحن، هم ترازی
ادامه...
تَنظِیم کَردَن لَحن، هَم تَرازی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pulsować
تپش داشتن، تحقّق
ادامه...
تَپِش داشتَن، تَحَقُّق
دیکشنری لهستانی به فارسی
holować
کشیدن، بکشید
ادامه...
کِشیدَن، بِکِشید
دیکشنری لهستانی به فارسی
pozować
ژست گرفتن، اشاره کردن
ادامه...
ژِست گِرِفتَن، اِشارِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
nielegalnie polować
شکار غیر قانونی کردن، شکار
ادامه...
شِکار غِیرِ قانونی کَردَن، شِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی