pracować pracować زَحمَت دادَن، اَذیَّت کَردَن، عَمَل کَردَن، عَمَلگَرا، کار کَردَن، کار مِحوَر دیکشنری لهستانی به فارسی
próbować próbować سَعی کَردن، بَرایِ سَفَر، چِشیدَن، چِکیدَن، تَلاش کَردَن، سَعی کُنید دیکشنری لهستانی به فارسی