معنی gotować gotować جوش آوردن، به سرعت رشد می کنند، پختن، پخته شده جوش آوَردَن، بِه سُرعَت رُشد مِی کُنَند، پُختَن، پُختِه شُدِه دیکشنری لهستانی به فارسی