جدول جو
جدول جو

معنی passen - جستجوی لغت در جدول جو

passen
متناسب بودن، مناسب بودن
دیکشنری هلندی به فارسی
passen
متناسب بودن، مناسب، مساوی بودن، مناسب بودن
دیکشنری آلمانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بستن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهقان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پاک کردن، حذف کنید، حذف کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
دور زدن، برای قدم زدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
عبور کردن، خرج کردن، لکّه انداختن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ماهی گرفتن، ماهیگیری
دیکشنری هلندی به فارسی
اساساً، بطور قابل ملاحظه ای، عمدتاً، به طور کامل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
اندازه کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، اندازه گیری کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
منفعل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
دست زدن به، دکمه ها
دیکشنری آلمانی به فارسی
دانستن، دانش
دیکشنری آلمانی به فارسی
دانش، دانستن
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور غیرفعّال، منفعل
دیکشنری هلندی به فارسی
شور و اشتیاق، اشتیاق
دیکشنری هلندی به فارسی
عبور کردن، عبور کند
دیکشنری هلندی به فارسی
پانسمان کردن، بانداژ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
شور و اشتیاق، اشتیاق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
عبور کردن، عبور کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور شایسته، مناسب، مطابق با شأن، به طور مناسب
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور شایسته، مناسب، سازگار
دیکشنری آلمانی به فارسی
انطباق دادن، تنظیم کنید، تنظیم کردن، سفارشی کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
نفرت داشتن، نفرت
دیکشنری آلمانی به فارسی
اجازه دادن، اجازه دهید
دیکشنری آلمانی به فارسی
بیمار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
شستشو دادن، برای شستن، شستن
دیکشنری هلندی به فارسی
چه کسی، که
دیکشنری آلمانی به فارسی
لحیم کردن، جوشکاری
دیکشنری هلندی به فارسی
بلند کردن، بالابر، پرچم بلند کردن، پرچم زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
شور و اشتیاق، اشتیاق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
شکستن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بوسیدن، بوسه
دیکشنری آلمانی به فارسی
ماساژ دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
آزار دادن، قلدری
دیکشنری هلندی به فارسی