معنی panser
panser
پانسمان کردن، بانداژ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با panser
danser
danser
رَقصیدَن، بَرایِ رَقصیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
passer
passer
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
panner
panner
صَفحِه بَندی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
penser
penser
فِکر کَردَن، فِکر کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
panzer
panzer
زِرِه پوش کَردَن، مَخزَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
danser
danser
رَقّاص، رَقصندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
hanter
hanter
تَعقِیب کَردَن، خالی اَز سَکَنِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pausar
pausar
تَوَقُّف کَردَن، مَکث
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pasear
pasear
دُور زَدَن، گَشت و گُذار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی