معنی moneter - جستجوی لغت در جدول جو
moneter
مالی، پولی
ادامه...
مالی، پولی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Konter
جواب دندان شکن، ضدّ حمله
ادامه...
جَواب دَندان شِکَن، ضِدِّ حَملِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
meter
در هم پیچیدن، متر
ادامه...
دَر هَم پیچیدَن، مِتر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
meter
در هم پیچیدن، قرار دادن
ادامه...
دَر هَم پیچیدَن، قَرار دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moeder
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری هلندی به فارسی
munter
با شادابی، پر جنب و جوش، شاداب
ادامه...
با شادابی، پُر جُنب و جوش، شاداب
دیکشنری آلمانی به فارسی
montar
صعود کردن، مونتاژ کردن، سوار شدن دو طرفه
ادامه...
صُعود کَردَن، مُونتاژ کَردَن، سَوار شُدَن دُو طَرَفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conter
در بر داشتن، حاوی، محدود کردن
ادامه...
دَر بَر داشتَن، حاوی، مَحدود کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
manter
نگه داشتن، برای نگهداری، نگهداری کردن، حفظ کردن
ادامه...
نِگَه داشتَن، بَرایِ نِگَهداری، نِگَهداری کَردَن، حِفظ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
montar
زین گذاشتن، سوار کردن، سواری کردن، صعود کردن
ادامه...
زین گُذاشتَن، سَوار کَردَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
monetär
مالی، پولی
ادامه...
مالی، پولی
دیکشنری آلمانی به فارسی
monetair
از نظر مالی، پولی، مالی
ادامه...
اَز نَظَرِ مالی، پولی، مالی
دیکشنری هلندی به فارسی
cometer
مرتکب شدن، متعهّد شدن
ادامه...
مُرتَکِب شُدَن، مُتِعَهِّد شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
someter
تسلیم کردن، ارسال کنید، مجبور کردن
ادامه...
تَسلِیم کَردَن، اِرسال کُنید، مَجبور کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cometer
مرتکب شدن، متعهّد شدن
ادامه...
مُرتَکِب شُدَن، مُتِعَهِّد شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
modeler
الگو ساختن، مدل
ادامه...
اُلگو ساختَن، مُدِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
montrer
نشان دادن، برای نشان دادن
ادامه...
نِشان دادَن، بَرایِ نِشان دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
menetes
چکّه کردن، چکیدن، چکنده
ادامه...
چِکِّه کَردَن، چِکیدَن، چِکَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
monter
بالا بردن، بالا رفتن، سواری کردن، صعود کردن
ادامه...
بالا بُردَن، بالا رَفتَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
secara moneter
از نظر مالی، به صورت پولی
ادامه...
اَز نَظَرِ مالی، بِه صورَتِ پولی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی