معنی mentah - جستجوی لغت در جدول جو
mentah
نارس، خام
ادامه...
نارَس، خام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rendah
پایین
ادامه...
پایین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tentar
فریب دادن، وسوسه کردن
ادامه...
فَریب دادَن، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mentir
دروغ گفتن، دروغ
ادامه...
دُروغ گُفتَن، دُروغ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sentar
صندلی گذاشتن، برای نشستن، نشستن
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بَرایِ نِشَستَن، نِشَستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
renyah
خشک و ترد، ترد، ترد و شکننده، قابل خرد شدن، کریسپی
ادامه...
خُشک و تُرُد، تُرُد، تُرُد و شِکَنَندِه، قابِلِ خُرد شُدَن، کِریسپی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rentan
آسیب پذیر، مستعد به، مستعد
ادامه...
آسیب پَذیر، مُستَعِد بِه، مُستَعِد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، نکات
ادامه...
راهنَما، نُکات
دیکشنری لهستانی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
montar
صعود کردن، مونتاژ کردن، سوار شدن دو طرفه
ادامه...
صُعود کَردَن، مُونتاژ کَردَن، سَوار شُدَن دُو طَرَفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tentar
تلاش کردن، برای امتحان کردن، وسوسه کردن، سعی کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، بَرایِ اِمتِحان کَردَن، وَسوَسِه کَردَن، سَعی کَردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tengah
میانه، وسط
ادامه...
میانِه، وَسَط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری هلندی به فارسی
mentir
دروغ گفتن، دروغ
ادامه...
دُروغ گُفتَن، دُروغ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
meriah
شاد، جشن
ادامه...
شاد، جَشن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
menatap
نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن
ادامه...
نِگاه کَردَن، خیرِه شُدَن، خیرِه نِگَاه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
muntah
استفراغ کردن
ادامه...
اِستِفراغ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
menikah
متأهّل، ازدواج کن، ازدواج کردن، عروسی کردن
ادامه...
مُتِأَهِّل، اِزدِواج کُن، اِزدِواج کَردَن، عَروسی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menata
سبک دار کردن، سازماندهی
ادامه...
سَبک دار کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetas
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
montar
زین گذاشتن، سوار کردن، سواری کردن، صعود کردن
ادامه...
زین گُذاشتَن، سَوار کَردَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kental
چسبناک، ضخیم
ادامه...
چَسبناک، ضَخیم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mentir
دروغ گفتن، دروغ
ادامه...
دُروغ گُفتَن، دُروغ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sentar
صندلی گذاشتن، بنشین
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بِنِشین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mentaal
روانی، ذهنی، به طور ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی، بِه طُورِ ذِهنی
دیکشنری هلندی به فارسی