menilai menilai اَرزیابی کَردَن، اَرزیابی کُنید، قِضاوَت کَردَن، ارزش قائل شدن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengikat mengikat باند زَدَن، کِراوات، بَستَن، اِلزامی، اِتِّحاد دادَن، بَستِه شُدَن، زَنجیر کَردَن، رِشتِه کَردَن، بَستَن بِه دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menukar menukar مُبادِلِه کَردَن، مُبادِلِه، تَعویض کَردَن، جایگُزین کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی