- masować
توده کردن، تورفتگی، ماساژ دادن، راننده
معنی masować - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منصوب کردن، منطقه ای
ممانعت کردن، برجسته، محدود کردن، تنگ نظر، ترمز کردن، ترومبونیست
زحمت کشیدن، سخت کوش
بوسیدن، جیر جیر
پشیمان بودن، اندوه دائمی
چرب کردن، چرب بودن، روغن زدن، شکوفه دادن، لکّه انداختن، لکّه دار کردن
اتو کردن، برادری
بسته بندی کردن، بسته، ترکیب کردن، جعبه کردن، تقلّب
حکومت کردن، طمع
بخار کردن، بخار پز کردن، جفت کردن، دروغگویی ها، تبخیر شدن
تغییر یافتن، تغییر می کند
افراط کردن، افراطی، ضایع کردن، زباله، هدر دادن، هدر رفت
بار دادن، اضافه بار، بارگذاری کردن، تخلیه
نقشه کشیدن، برنامه ریزی کنید
موج دار کردن، موجود است
مرحله بندی کردن، روی صحنه بگذارد
اهدا کردن، دادن
منتشر شدن، خرج کردن
نجات دادن، ذخیره شده است، ذخیره کنید
غارت کردن
خط کشیدن، اشتباه، کشیدن، حمل و نقل، نمودار کشیدن، مثال
جا به جا کردن، پیچ و تاب، صفحه بازی کردن، صفحات را شماره گذاری کنید
مناسب بودن، درست است، متناسب بودن، متناقض، مساوی بودن، همکار
پوشاندن، همپوشانی، پنهان کردن
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
به طور عظیم، از نظر فکری، به طور انبوه، ضعیف