جدول جو
جدول جو

معنی malować - جستجوی لغت در جدول جو

malować
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بخار کردن، بخار پز کردن، جفت کردن، دروغگویی ها، تبخیر شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ممانعت کردن، برجسته، محدود کردن، تنگ نظر، ترمز کردن، ترومبونیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
زحمت کشیدن، سخت کوش
دیکشنری لهستانی به فارسی
بوسیدن، جیر جیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
هدف قرار دادن، هدف، هدف گذاری کردن، هدفمند
دیکشنری لهستانی به فارسی
غرق کردن، وزن کردن، سیلاب آوردن، هجایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پشیمان بودن، اندوه دائمی
دیکشنری لهستانی به فارسی
جا به جا کردن، پیچ و تاب، صفحه بازی کردن، صفحات را شماره گذاری کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
چرب کردن، چرب بودن، روغن زدن، شکوفه دادن، لکّه انداختن، لکّه دار کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
مقیاس کردن، مقیاس کوچک
دیکشنری لهستانی به فارسی
شکار کردن، درّنده، شکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
بسته بندی کردن، بسته، ترکیب کردن، جعبه کردن، تقلّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
حکومت کردن، طمع
دیکشنری لهستانی به فارسی
مناسب بودن، درست است، متناسب بودن، متناقض، مساوی بودن، همکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
موج دار کردن، موجود است
دیکشنری لهستانی به فارسی
تغییر یافتن، تغییر می کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
پوشاندن، همپوشانی، پنهان کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
افراط کردن، افراطی، ضایع کردن، زباله، هدر دادن، هدر رفت
دیکشنری لهستانی به فارسی
منصوب کردن، منطقه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
بار دادن، اضافه بار، بارگذاری کردن، تخلیه
دیکشنری لهستانی به فارسی
مرحله بندی کردن، روی صحنه بگذارد
دیکشنری لهستانی به فارسی
اهدا کردن، دادن
دیکشنری لهستانی به فارسی
منتشر شدن، خرج کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
نجات دادن، ذخیره شده است، ذخیره کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
غارت کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
توده کردن، تورفتگی، ماساژ دادن، راننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
نقشه کشیدن، برنامه ریزی کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
کشیدن، بکشید
دیکشنری لهستانی به فارسی