معنی kuponya - جستجوی لغت در جدول جو
kuponya
درمان کردن، شفا دهد
ادامه...
دَرمان کَردَن، شَفا دَهَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kupanua
گسترش دادن، گسترش دهید، بزرگ کردن، تمدید کردن، بزرگ نمایی، طولانی کردن
ادامه...
گُستَرِش دادَن، گُستَرِش دَهید، بُزُرگ کَردَن، تَمدِید کَردَن، بُزُرگ نَمایی، طولانی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupoa
سرد کردن، برای خنک شدن، یخچال گذاشتن
ادامه...
سَرد کَردَن، بَرایِ خُنَک شُدَن، یَخچال گُذاشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuonja
چاشنی زدن، به مزّه
ادامه...
چاشنی زَدَن، بِه مَزِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupora
تصاحب کردن، غارت، دزدی کردن
ادامه...
تَصاحُب کَردَن، غارَت، دُزدی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuposa
ژست گرفتن، از
ادامه...
ژِست گِرِفتَن، اَز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumenya
گاز گرفتن، پوست کندن
ادامه...
گاز گِرِفتَن، پوست کَندَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufanya
ساختن، انجام دادن
ادامه...
ساختَن، اَنجام دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunyonya
جذب کردن، جذب کنند، مکش
ادامه...
جَذب کَردَن، جَذب کُنَند، مَکِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kugonga
برخورد کردن، در زدن، واژگون، کوبیدن، به شدّت کوبیدن، زدن
ادامه...
برخورد کَردَن، دَر زَدَن، واژگون، کوبیدَن، بِه شِدَّت کوبیدَن، زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupanda
صعود کردن، گیاه، سوار شدن، بالا رفتن، تشدید، کاشت کردن، کاشتن، سواری کردن، برخاستن
ادامه...
صُعود کَردَن، گیاه، سَوار شُدَن، بالا رَفتَن، تَشدِید، کاشت کَردَن، کاشتَن، سَواری کَردَن، بَرخاستَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupanga
طبقه بندی کردن، ترتیب دادن، دسته بندی کردن، فرمت دادن، اجاره کردن، سر و سامان کردن، دستکاری کردن، سازماندهی کردن، برنامه ریزی کردن، نقشه کشیدن، رد شدن، زمان بندی کردن، تنظیم کردن، قرار دادن، مرتّب کردن، سازمان دادن، سیستماتیک کردن
ادامه...
طَبَقِه بَندی کَردَن، تَرتِیب دادَن، دَستِه بَندی کَردَن، فُرمَت دادَن، اِجارِه کَردَن، سَر و سامان کَردَن، دَستکاری کَردَن، سازماندِهی کَردَن، بَرنامِه ریزی کَردَن، نَقشِه کِشیدَن، رَد شُدَن، زَمان بَندی کَردَن، تَنظِیم کَردَن، قَرار دادَن، مُرَتَّب کَردَن، سازمان دادَن، سیستِماتیک کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupenda
عشق ورزیدن، دوست داشتن
ادامه...
عِشق وَرزیدَن، دوست داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupenya
ترکاندن، نفوذ، نفوذ کردن
ادامه...
تِرکاندَن، نُفوذ، نُفوذ کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupinda
تحریف کردن، خم شدن، فرو رفتن، تا کردن، تاب برداشتن
ادامه...
تَحرِیف کَردَن، خَم شُدَن، فُرو رَفتَن، تا کَردَن، تاب بَرداشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupinga
تحریم کردن، مقاومت کن، مخالفت کردن، مقابله کردن، مخالف، اعتراض کردن، رد کردن، بی میلی، مقاومت کردن، جواب تند دادن، نادیده گرفتن
ادامه...
تَحرِیم کَردَن، مُقاوِمَت کُن، مُخالِفَت کَردَن، مُقابَلِه کَردَن، مُخالِف، اِعتِراض کَردَن، رَد کَردَن، بی مِیلی، مُقاوِمَت کَردَن، جَواب تُند دادَن، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupokea
دریافت کردن، برای دریافت
ادامه...
دَریافت کَردَن، بَرایِ دَریافت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupompa
پمپ کردن، پمپاژ کردن
ادامه...
پُمپ کَردَن، پُمپاژ کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupooza
سرد کردن، فلج شدن، فلج کردن
ادامه...
سَرد کَردَن، فَلَج شُدَن، فَلَج کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupotea
سرگشتگی، گم شدن، کم رنگ شدن، کمرنگ، رنگ پریدگی، از دست دادن، گمشده، گم کردن، هدر شده، منحرف شدن، ناپدید شدن، هدر رفته
ادامه...
سَرگَشتِگی، گُم شُدَن، کَم رَنگ شُدَن، کَمرَنگ، رَنگ پَریدِگی، اَز دَست دادَن، گُمشُدِه، گُم کَردَن، هَدَر شُدِه، مُنحَرِف شُدَن، ناپَدید شُدَن، هَدَر رَفتِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusonga
پیشرفت کردن، حرکت کردن
ادامه...
پیشرَفت کَردَن، حَرَکَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusanya
جمع کردن، جمع آوری کنید، تدوین کردن
ادامه...
جَمع کَردَن، جَمع آوَری کُنید، تَدوین کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kubinya
نیش زدن، فشار دادن، گاز گرفتن
ادامه...
نِیش زَدَن، فِشار دادَن، گاز گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kubofya
کلیک کردن، کلیک کنید
ادامه...
کِلیک کَردَن، کِلیک کُنید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuonya
توصیه کردن، برای هشدار دادن، احتیاط کردن
ادامه...
تَوصِیَه کَردَن، بَرایِ هُشدار دادَن، اِحتیاط کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuona
دیدن، برای دیدن، بصری
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن، بَصَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی