معنی gri - جستجوی لغت در جدول جو
gri
خاکی، خاکستری
ادامه...
خاکی، خاکِستَری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
grillé
کبابی، شبکه
ادامه...
کَبابی، شَبَکِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grinçant
خراشیده، جیرجیر، خش خش دار، خش خش کننده
ادامه...
خَراشیدِه، جیرجیر، خَش خَش دار، خَش خَش کُنَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimper
بالا رفتن، صعود، صعود کردن
ادامه...
بالا رَفتَن، صُعود، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimpable
قابل صعود
ادامه...
قابِلِ صُعود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimacer
چشمک زدن از درد، گریم، چهره در هم کشیدن
ادامه...
چِشمَک زَدَن اَز دَرد، گِریم، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimace
چهره در هم کشیدن، گریم، عبوس
ادامه...
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، گِریم، عَبوس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griller
بر تست کردن، کباب، کباب پز کردن، کباب پزیدن
ادامه...
بَر تِست کَردَن، کَباب، کَباب پَز کَردَن، کَباب پَزیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griffonner
چاپیدن، خط خطی کردن
ادامه...
چاپیدن، خَط خَطی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grincer
خش خش کردن، جیر جیر، کریچ کردن
ادامه...
خَش خَش کَردَن، جیر جیر، کُریچ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griffonné
مشق نویسی، خط خطی شده
ادامه...
مَشق نِویسی، خَط خَطی شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griffer
پنجه زدن، خراش، چنگال زدن
ادامه...
پَنجِه زَدَن، خَراش، چَنگال زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimace
چهره در هم کشیدن، گریم
ادامه...
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، گِریم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gritar
داد زدن، فریاد بزن، غرّیدن، فریاد زدن، فریاد کشیدن، ناله کردن
ادامه...
داد زَدَن، فَریاد بِزَن، غُرّیدَن، فَریاد زَدَن، فَریاد کِشیدَن، نالِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gritando
فریاد زننده، فریاد زدن
ادامه...
فَریاد زَنَندِه، فَریاد زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
grisura
خاکی، خاکستری
ادامه...
خاکی، خاکِستَری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
grincement
خراش، جیر جیر
ادامه...
خَراش، جیر جیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grincheux
بدخلق، بداخلاق، زودرنج، عبوس
ادامه...
بَدخُلق، بَداَخلاق، زُودرَنج، عَبوس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gris
خاکی، خاکستری
ادامه...
خاکی، خاکِستَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
iri
حجیم، بزرگ، قوی هیکل، چاق و چلّه، غول مانند
ادامه...
حَجیم، بُزُرگ، قَوی هِیکَل، چاق و چِلِّه، غول مانَند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gris
خاکی، خاکستری
ادامه...
خاکی، خاکِستَری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gril
هوس، هویٰ و هوس
ادامه...
هَوَس، هَویٰ و هَوَس
دیکشنری هلندی به فارسی
gai
شاداب، شاد
ادامه...
شاداب، شاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
iri
حسود، حسادت کردن
ادامه...
حَسود، حَسادَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cri
فریاد کشیدن، گریه کن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، گِریِه کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gra
بازی، بازی کردن
ادامه...
بازی، بازی کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
grinsend
خنداندن، پوزخند زدن
ادامه...
خَنداندَن، پوزخَند زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
grisaille
خاکی، خاکستری
ادامه...
خاکی، خاکِستَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grinsen
لبخند زدن، پوزخند
ادامه...
لَبخَند زَدَن، پوزخَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
grimmig
با بداخلاقی، تلخ، عبوس
ادامه...
با بَداَخلاقی، تَلخ، عَبوس
دیکشنری آلمانی به فارسی
grimassierend
عبوس، گریم کردن
ادامه...
عَبوس، گِریم کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
grillen
کباب پز کردن، کباب، کباب پزیدن
ادامه...
کَباب پَز کَردَن، کَباب، کَباب پَزیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
griesgrämig
زودرنج، بدخلق
ادامه...
زُودرَنج، بَدخُلق
دیکشنری آلمانی به فارسی
grisonnant
سفید شده، خاکستری شدن
ادامه...
سِفید شُدِه، خاکِستَری شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grigliare
کباب پز کردن، کباب کردن، کباب پزیدن
ادامه...
کَباب پَز کَردَن، کَباب کَردَن، کَباب پَزیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی