معنی grillen
grillen
کباب پز کردن، کباب، کباب پزیدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با grillen
grillen
grillen
کَباب پَزیدَن، کَباب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
griller
griller
بَر تِست کَردَن، کَباب، کَباب پَز کَردَن، کَباب پَزیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
trillen
trillen
لَرزیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gillen
gillen
جیغ زَدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Grollen
Grollen
غُرغُر کَردَن، غُرِّش
دیکشنری آلمانی به فارسی
grinsen
grinsen
لَبخَند زَدَن، پوزخَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
briller
briller
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
brüllen
brüllen
غُرِّش کَردَن، غُرِّش، فَریاد کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
grillig
grillig
خَیالی، غَریب، هَوَس بازانِه
دیکشنری هلندی به فارسی