معنی grincer
grincer
خش خش کردن، جیر جیر، کریچ کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با grincer
rincer
rincer
آبکَشی کَردَن، آبکَشی کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
geringer
geringer
کَمتَر، پایین تَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
grinsen
grinsen
لَبخَند زَدَن، پوزخَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
gronder
gronder
غُرِّش کَردَن، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimper
grimper
بالا رَفتَن، صُعود، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grimacer
grimacer
چِشمَک زَدَن اَز دَرد، گِریم، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griller
griller
بَر تِست کَردَن، کَباب، کَباب پَز کَردَن، کَباب پَزیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griffer
griffer
پَنجِه زَدَن، خَراش، چَنگال زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froncer
froncer
چُروک شُدَن، اَخم کَردَن، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی