جدول جو
جدول جو

معنی grazen - جستجوی لغت در جدول جو

grazen
چرا کردن، چرا
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

لعاب زدن، لعاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
یخ زده، منجمد شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشیدن، حمل کنید، حمل کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
دور رفتن، یورتمه سواری
دیکشنری آلمانی به فارسی
درخشیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
صحبت کردن، صحبت کنید
دیکشنری هلندی به فارسی
وزیدن، ضربه زدن، پف کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
استفراغ کردن، استفراغ
دیکشنری هلندی به فارسی
پرس و جو کردن، پرسیدن، پرسش کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
دور رفتن، یورتمه سواری
دیکشنری هلندی به فارسی
حمل کردن، پوشیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
خش خش کردن، کرک، جویدن با صدا، خرد کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور خشمگینانه، خشمگین
دیکشنری هلندی به فارسی
جدّی، شدید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
جدّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
آوردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ترسیدن، ترس
دیکشنری هلندی به فارسی
چرا کردن، چرا
دیکشنری آلمانی به فارسی
حکّاکی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
تونل زدن، حفّاری، حفر کردن، غار رفتن، کندن
دیکشنری آلمانی به فارسی
تونل زدن، کندن، غار رفتن، حفر کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
بی شرم، گستاخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سریع حرکت کردن، خشم
دیکشنری هلندی به فارسی
غرّیدن، غرغر کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
خاکی، وحشت، وحشتناکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
پرس و جو کردن، سؤالات، پرسش کردن، پرسیدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
فیض، لطف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پنجه زدن، خراش، چنگال زدن، خراشیدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
دم کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
تابه کردن، سرخ کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
ترسو، کریون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لذّت بخشی، لذّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
تشکّر، متشکّرم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
دلیل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی