معنی draven
draven
دور رفتن، یورتمه سواری
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با draven
Craven
Craven
تَرسو، کِریون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
graven
graven
تونِل زَدَن، کَندَن، غار رَفتَن، حَفر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
dragen
dragen
حَمل کَردَن، پوشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Grauen
Grauen
خاکی، وَحشَت، وَحشَتناکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
grasen
grasen
چِرا کَردَن، چَرا
دیکشنری آلمانی به فارسی
graben
graben
تونِل زَدَن، حَفّاری، حَفر کَردَن، غار رَفتَن، کَندَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
graver
graver
حَکّاکی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fragen
fragen
پُرس و جو کَردَن، سُؤالات، پُرسِش کَردَن، پُرسیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
draper
draper
پوشاندَن، پَردِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی