معنی broker - جستجوی لغت در جدول جو
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bokser
بوکسور، بومی
ادامه...
بوکسُور، بومی
دیکشنری لهستانی به فارسی
roer
گاز زدن، جویدن
ادامه...
گاز زَدَن، جَویدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
roer
جویدن
ادامه...
جَویدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
roken
بخار کردن، سیگار کشیدن، دود کردن
ادامه...
بُخار کَردَن، سیگار کِشیدَن، دود کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Joker
شوخی کننده، جوکر، مسخره باز
ادامه...
شوخی کُنَندِه، جوکِر، مَسخَرِه باز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
joker
شوخی کننده، جوکر
ادامه...
شوخی کُنَندِه، جوکِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
roter
آروغ زدن
ادامه...
آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dromer
رویاپرداز
ادامه...
رویاپَرداز
دیکشنری هلندی به فارسی
bokser
بوکسور
ادامه...
بوکسُور
دیکشنری هلندی به فارسی
braken
استفراغ کردن، استفراغ
ادامه...
اِستِفراغ کَردَن، اِستِفراغ
دیکشنری هلندی به فارسی
breken
شکستن
ادامه...
شِکَستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
groter
بزرگ تر
ادامه...
بُزُرگ تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
bloger
وبلاگ نویس، وراثت
ادامه...
وِبلاگ نِویس، وِرَاثَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
brotar
روییدن، جوانه زدن
ادامه...
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Proper
صحیح، مناسب
ادامه...
صَحیح، مُناسِب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
éroder
فرسایش یافتن، فرسایش
ادامه...
فَرسایِش یافتَن، فَرسایِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bromear
لطیفه گفتن، شوخی کردن
ادامه...
لَطیفِه گُفتَن، شوخی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
brotar
جاری شدن، جوانه زدن، روییدن
ادامه...
جاری شُدَن، جَوانِه زَدَن، روییدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Worker
کارگر
ادامه...
کارگَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
briser
شکستن
ادامه...
شِکَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bronzer
برنزه کردن، برنزه
ادامه...
بُرُنزِه کَردَن، بُرُنزِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
brosser
برس کشیدن، قلم مو
ادامه...
بُرِس کِشیدَن، قَلَم مُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
brûler
سوزاندن، سوختن
ادامه...
سوزاندَن، سوختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Broken
شکسته
ادامه...
شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
abroger
لغو کردن، لغو
ادامه...
لَغو کَردَن، لَغو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
broder
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Broker
دلّال، کارگزار
ادامه...
دَلّال، کَارگُزَار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
boer
دهقان، کشاورز
ادامه...
دِهقان، کِشاوَرز
دیکشنری هلندی به فارسی