معنی Broken
Broken
شکسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Broken
Broker
Broker
دَلّال، کَارگُزَار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
roken
roken
بُخار کَردَن، سیگار کِشیدَن، دود کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
broker
broker
دَلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Brokenly
Brokenly
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Broaden
Broaden
گُستَرِش دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Spoken
Spoken
گُفتِه شُدِه، صُحبَت کَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
wreken
wreken
تَلافی کَردَن، اِنتِقام گِرِفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
broker
broker
دَلّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
Frozen
Frozen
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی