معنی brosser
brosser
برس کشیدن، قلم مو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با brosser
brasser
brasser
دَم کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grossir
grossir
چاق شُدَن، بُزُرگتَر شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grossier
grossier
اِهانَت آمیز، بی اَدَب، بی اِحساس، زِشت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froisser
froisser
چُروک اَنداختَن، چین و چُروک، چُروکیدَن، چین چین کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blesser
blesser
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آسیب زَدَن، زَخم زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bronzer
bronzer
بُرُنزِه کَردَن، بُرُنزِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tresser
tresser
پَریس کَردَن، قِیطَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
croasser
croasser
صِدایِ خَش خَش کَردَن، غِرغِر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
presser
presser
فِشار دادَن، فِشُردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی