معنی bloger - جستجوی لغت در جدول جو
bloger
وبلاگ نویس، وراثت
ادامه...
وِبلاگ نِویس، وِرَاثَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
Kläger
مدّعی، شاکی
ادامه...
مُدَّعی، شاکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
déloger
از جابجا کردن، جابجا کردن
ادامه...
اَز جابِجا کَردَن، جابِجا کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
obliger
مجبور کردن، موظّف کردن، وادار کردن
ادامه...
مَجبور کَردَن، مُوَظَّف کَردَن، وادار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
plonger
غرق کردن، شیرجه رفتن، غوطه ور شدن
ادامه...
غَرق کَردَن، شیرجِه رَفتَن، غوطه وَر شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
llover
باریدن، باران
ادامه...
باریدَن، باران
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
eleger
انتخاب کردن، انتخاب کنید
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن، اِنتِخاب کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Flower
گل دادن، گل
ادامه...
گُل دادَن، گُل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Blogger
وبلاگ نویس، وبلاگ نویسان
ادامه...
وِبلاگ نِویس، وِبلاگ نِویسان
دیکشنری آلمانی به فارسی
Blogger
وبلاگ نویس
ادامه...
وِبلاگ نِویس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
blozen
سرازیر کردن، سرخ شدن
ادامه...
سَرازیر کَردَن، سُرخ شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
beogen
مقصود بودن، هدف
ادامه...
مَقصود بودَن، هَدَف
دیکشنری هلندی به فارسی
burger
غیر نظامی، شهروند
ادامه...
غِیرِ نِظَامی، شَهروَند
دیکشنری هلندی به فارسی
sloper
ویرانگر
ادامه...
ویرانگَر
دیکشنری هلندی به فارسی
slager
قصّابی کردن، قصّاب
ادامه...
قَصّابی کَردَن، قَصَّاب
دیکشنری هلندی به فارسی
klüger
هوشمندتر، باهوش تر
ادامه...
هوشمَندتَر، باهوش تَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
bloguero
وبلاگ نویس
ادامه...
وِبلاگ نِویس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
blogger
وبلاگ نویس، وبلاگ نویسان
ادامه...
وِبلاگ نِویس، وِبلاگ نِویسان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
boguer
خراب کردن
ادامه...
خَراب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blogger
وبلاگ نویس
ادامه...
وِبلاگ نِویس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
blogger
وبلاگ نویس
ادامه...
وِبلاگ نِویس
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
blogger
وبلاگ نویس
ادامه...
وِبلاگ نِویس
دیکشنری هلندی به فارسی
loger
اقامت دادن، خانه، خانه داشتن
ادامه...
اِقامَت دادَن، خانِه، خانِه داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
abroger
لغو کردن، لغو
ادامه...
لَغو کَردَن، لَغو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bloquer
بن بست کردن، مسدود کردن
ادامه...
بُن بَست کَردَن، مَسدود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cloner
کپی کردن، کلون
ادامه...
کُپی کَردَن، کلُون
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blogueur
وبلاگ نویس
ادامه...
وِبلاگ نِویس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blâmer
سرزنش کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blaguer
شوخی کردن، شوخی
ادامه...
شوخی کَردَن، شوخی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
berger
گله داری کردن، چوپان
ادامه...
گِلِه داری کَردَن، چُوپَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
broder
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
clouer
میخ زدن، ناخن، میخکوب کردن
ادامه...
میخ زَدَن، ناخُن، میخکوب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
louer
اجاره کردن، اجاره دادن، تحسین کردن، ستایش کردن، مدح کردن
ادامه...
اِجارِه کَردَن، اِجارِه دادَن، تَحسِین کَردَن، سِتایِش کَردَن، مَدح کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی