معنی Wordily - جستجوی لغت در جدول جو
Wordily
پرحرفانه، کلامی
ادامه...
پُرحَرفانِه، کَلامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Rowdily
به طور هیاهوآلود، بی سر و صدا
ادامه...
بِه طُورِ هَیاهوآلود، بی سَر و صِدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Worthily
شایسته وار، شایسته
ادامه...
شایِستِه وار، شایِستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Worldly
دنیوی
ادامه...
دُنیَوِی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Woozily
گیج کنان
ادامه...
گیج کُنان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sordidly
پست، متأسّفانه
ادامه...
پَست، مُتِأَسِّفانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tardily
با تأخیر
ادامه...
با تَأخیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dowdily
به طور زشت
ادامه...
بِه طُورِ زِشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hardily
با قدرت، به سختی
ادامه...
با قُدرَت، بِه سَختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moodily
به طور دمدمی، با خلق و خوی
ادامه...
بِه طُورِ دَمدَمی، با خُلق و خوی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Warily
محتاطانه، با احتیاط
ادامه...
مُحتاطانِه، با اِحتیاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lordly
شاهانه، ارباب، مجلّل
ادامه...
شَاهانِه، اَرباب، مُجَلَّل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bodily
بدنی
ادامه...
بَدَنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gorily
به طور خونین، غمگینانه
ادامه...
بِه طُورِ خونین، غَمگینانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wordy
پرگویی، کلامی
ادامه...
پُرگویی، کَلامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی