معنی Decent - جستجوی لغت در جدول جو
Decent
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Detest
بیزار بودن، نفرت داشتن
ادامه...
بیزار بودَن، نَفرَت داشتَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decente
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
recente
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cedent
واگذارکننده، کناره گیری
ادامه...
واگُذارکُنَندِه، کِنارِه گیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
Accent
تاکید کردن، لهجه
ادامه...
تَاکید کَردَن، لَهجِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lucent
درخشان
ادامه...
دِرَخشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Depend
وابسته بودن، وابسته
ادامه...
وابَستِه بودَن، وابَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Detect
تشخیص دادن
ادامه...
تَشخیص دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decente
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Desert
ترک کردن، صحرا
ادامه...
تَرک کَردَن، صَحرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Descend
فرود آمدن
ادامه...
فُرود آمَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Regent
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
cedent
واگذارکننده، انتقال دهنده
ادامه...
واگُذارکُنَندِه، اِنتِقال دَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
recept
نسخه نویسی، دستور پخت
ادامه...
نُسخِه نِویسی، دَستورِ پُخت
دیکشنری هلندی به فارسی
regent
نایب السلطنه، باران
ادامه...
نایِب السَلطَنِه، باران
دیکشنری هلندی به فارسی
recente
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
regent
نایب السلطنه، ارزان
ادامه...
نایِب السَلطَنِه، اَرزان
دیکشنری لهستانی به فارسی
Recent
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Resent
خشمگین شدن، رد کردن
ادامه...
خَشمگین شُدَن، رَد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Descent
نزول
ادامه...
نُزُول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
recent
اخیراً
ادامه...
اَخیراً
دیکشنری هلندی به فارسی
récent
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
accent
تاکید، لهجه
ادامه...
تَاکید، لَهجِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Relent
گذشتن، تسلیم شدن
ادامه...
گُذَشتَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Regent
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decente
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Decadent
فاسد، منحطّ
ادامه...
فاسِد، مُنحَطّ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cement
سیمان زدن، سیمان
ادامه...
سیمان زَدَن، سیمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
décent
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Demenz
جنون، زوال عقل
ادامه...
جُنون، زَوال عَقل
دیکشنری آلمانی به فارسی
Defend
دفاع کردن، دفاع کن
ادامه...
دِفاع کَردَن، دِفاع کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Defect
نقص پیدا کردن، نقص
ادامه...
نَقص پِیدا کَردَن، نَقص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Defeat
شکست دادن
ادامه...
شِکَست دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Scent
بوییدن، رایحه
ادامه...
بوییدَن، رایِحِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی