جدول جو
جدول جو

معنی گیچ - جستجوی لغت در جدول جو

گیچ
لهجه ای است از گیج، رجوع به گیج ش-ود
لغت نامه دهخدا
گیچ
آنکه مغزش درست کار نکند پریشان حواس پراکنده خاطر سرگشته متحیر: گفتگو بسیار گشت و خلق گیج در سرو پایان این چرخ بسیج. (مثنوی)، احمق ابله خل، خودستای معجب: اژد ها یک لقمه کرد آن گیج را سهل باشد خون خوری حجیج را. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیو
تصویر گیو
(پسرانه)
پدر بیژن، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیل
تصویر گیل
طایفه ای ساکن گیلان
نمد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیج
تصویر گیج
کم هوش، سرگشته، حیران، کالیو، پکر، گیج و گنگ، آسیون، آسمند، کالیوه، واله، کالیوه رنگ، مستهام، خلاوه، گیج و ویج، هامی، سرگردان
گیج و گنگ: حیران، سرگشته
گیج و ویج: سرگشته، حیران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریچ
تصویر گریچ
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کرچه، کومه، کازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیچ
تصویر کیچ
پراکنده، پریشان، کم، اندک، خرد، آهسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایچ
تصویر ایچ
هیچ، ناچیز، اندک، بیهوده، معدوم، هر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیچ
تصویر هیچ
ناچیز، اندک، بیهوده، معدوم، هر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیا
تصویر گیا
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیه
تصویر گیه
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیچ
تصویر لیچ
آب کشیده، آب افتاده، خیس
لیچ شدن: خیس شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیس
تصویر گیس
موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گین
تصویر گین
پسوند متصل به واژه به معنای آلوده و انباشته مثلاً اندوهگین، شرمگین، شوخگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرچ
تصویر گرچ
گچ، جسمی جامد و سفید شبیه خاکستر که از حرارت دادن سنگ گچ در کوره به دست می آید و وقتی آن را در آب خمیر کنند به زودی سفت و محکم می شود و خود را می گیرد غالباً برای سفید کردن اتاق ها و قالب گیری و مجسمه سازی به کار می رود،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیر
تصویر گیر
گرفتن، پسوند متصل به واژه به معنای گیرنده مثلاً آبگیر، آفتاب گیر، گریبان گیر
گیر و دار: کنایه از آشوب، هنگامه، مشغله، گرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
کسی که موی سرش شانه نشده و ژولیده است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(ئی یِ)
دهی است از دهستان نازلوبخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 18000 گزی شمال ارومیه و 2500 گزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس. محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 193 تن است. آب آن از جویبار عربلو تأمین میشود. محصولات آن غلات، چغندر، حبوب و کشمش است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان نازلو بخش ارومیه. واقع در 18500گزی شمال خاوری ارومیه و 2500گزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس. محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 365 تن است. آب آن از نازلوچای تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، توتون، کشمش، حبوب و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان گیچلرات بخش پلدشت شهرستان ماکو. واقع در 47000 گزی خاوری پلدشت و 25000 گزی خاور شوسۀ خوی به ماکو. محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 65 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. واقع در 25هزارگزی جنوب ساردوئیه و 9هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
به معنی گیج و گیجیده باشد. رجوع به گیج و گیجیده شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
گیجه. رجوع به گیج و گیجه شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به گچ. ساخته از گچ: دیوار گچی شمع گچی، گچ آلوده: سید میران سرشانه پالتو خود را که بدیوار گرفته و گچی شده بود تکاند، گچ فروش فروشنده گچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیچ
تصویر کیچ
پراگنده پریشان، کم اندک، کوچک خرد
فرهنگ لغت هوشیار
گچ جص: بهم در بپیوست فرزانه سنگ در آنجا نبود از گرچ بوی و رنگ. (زجاجی در صفت بنایی) قاش خربزه و هندوانه و غیره، شکاف گریبان و کرته و پیراهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیچ
تصویر قیچ
گواچ
فرهنگ لغت هوشیار
ساز و سامان نظم و ترتیب: میداد چو نظم نامه را سیچ باقی نگذاشت به هر ما هیچ. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچ
تصویر پیچ
خمیدگی، کجی، عطف، گردش، تاب، شکن، تای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایچ
تصویر ایچ
هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیچ
تصویر زیچ
بیرون کشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریچ
تصویر گریچ
نقب زیر زمین، چاه زندان، خانه کوچک، تالارخانه، کنج بیغوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیج
تصویر گیج
مبهوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیر
تصویر گیر
مانع
فرهنگ واژه فارسی سره
قلقلک
فرهنگ گویش مازندرانی